نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

ahang

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ



امروز خیلی بار این آهنگ رو گوش کردم و نمی دونم کجای گذشته م اینو شنیده بودم

امیدوارم شما هم لذت ببرید...(اینم بگم اصلا متوجه نمیشم چی می گه ولی ازش خوشم میاد)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۶:۱۵
گل بارون زده بهاری

غد

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۴۸ ب.ظ

هیچ وقت از یه آدم غد و مغرور نخواهید غد بودنشو بزاره کنار، شاید اون غد بودن تنها ماسک اون آدم باشه

و شاید روزی بخاطر کسی اون ماسک رو برداشته و نتیجه تلخی گرفته ...

متاسفانه من غد بودم قبلا، الان خیلیییییی بیشتر از قبل ..

و این دستم خودم نیست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۵:۴۸
گل بارون زده بهاری

سکته

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۶ ق.ظ
سلام
برادرم اینا بخاطر خراب شدن دستشویی خونه شون یه 5 روزی بود اینجا بودن و امروز بعد شام برگشتن 
بعد شام ساعت 10 برادرم زنگ زد منم به شوخی ج دادم گفتم دستشویی تون افتتاح کردین ...اونم گفت آره و بعد گفت خاله م فوت شده ..
یعنی بدون مقدمه گفت 
الان سرم داره می ترکه 
فردا هم باید برم کرمانشاه تمدید کارت نظام مهندسی و ثبت نام کلاس اتوکد ..
دارم سکته می کنم 
خاله م فقط یه دونه دختر داشت 
الان می دونم چ حال بدی داره 
اصلا وقتی یکی می گه مامانم فوت شده من رسمن نابود میشم الان اون شخص خاله منه و دختر خاله من تنها بچه ی خاله م بی مادر شده ..
خدایا بهشون صبر بده

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۶
گل بارون زده بهاری

خز بازی

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ب.ظ


سرررررررررررام

اینستا رو لغو نصب کردم چون حس کردم خیلی خزه

کار ما شده دنبال کردن یه سری مرفه بی درد که با سگاشون و دوس پسراشون قلیون می کشند...( من که نه سگ دارم نه دوس پسر نه قلیون )( 

والا ....گفتم هر روز زندگی خودمو چک می کنم بسی زیبا تر ...واس خودمم لایک و کامنت میزارم ...

و اما تلگرام ...

وقتی لیست مخاطبینم رو نگاه می کنم مجموعه ای از اسامی دخترونه با عکس پروفایل مردونه ...

خب ینی چی دوست من ...

خدا برادرت ، شوهرت و پدرت رو حفظ کنه ولی خیلی خزه عکسشون رو رو پروفایل تلگرامت بزاری، لطفا این محبت رو بصورت مستقیم به خود شخص

شخیصشون بیان کنید. ..

متشکرم

18 ام امتحان دارم ...


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۶
گل بارون زده بهاری

آرامش

چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۳۴ ب.ظ


به کسانی که لا به لای مشغله شان
وقتی برایت پیدا می کنند
احترام بگذار !
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آنها نیاز داری
تمام مشغله شان را فراموش می کنند
تا تو را به آرامش برسانند …

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۴
گل بارون زده بهاری

لباس گرم بپوشید...

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۱۸ ق.ظ


سلام دوستان

من یه عدد مریض آنفولانزایی می باشم که کمی خوب شدم البته اعتراف می کنم تقصیر خودم بود چون من از اونایی نیستم که برم بچسبم به بخاری برای همین اغلب تو خونه سویشرت روی لباسام می پوشم ولی این چن روزه خیلی پر رو شدم و نه تنها لباس های قبل رو نپوشیدم ، به پوشیدن یه عدد لباس نازک قناعت کردم و اول کلیه م درد گرفت ، کلیه سمت راستم به سرما خیلی حساسه و بعد ما حفره بینیم و نای هام (ما می گوییم برناخ ) گرفته شد  و شبش استخون درد گرفتم که هر دو ساهت یه بار یه ژلوفن روانه جسمم می کردم ....و تب و لرز شدید ...البته وقتی حس کردم نایم گرفته شده بخور آویشن نموده تا حدودی بهبود یافته اما شبش درد استخوان امانم رو برید و و فرداش یعنی روز جمعه به قصد دکتر رفتن ، رفتم بیرون ، هیچ درمانگاه یا مطبی باز نبود و چون از فضای بیمارستان هم چندشم می شد برم اونجا هم نرفتم

و از یک داروخانه مقداری قرص آموکسی سیلین و آدلت کولد گرفتم و بسوی خانه روانه شدم

دیروز هم همچنان استخوان دردم ادامه داشت و عصر به یک تب و لرز جانانه تبدیل شد ...و بعد در کنار بخاری تکان نخوردم تا عرق کردم و بالاخره کمی بهتر شدم ....

الان خیلی بهترم ،درد خفیفی در ساق پام احساس میکنم و عاقل شدم که خوب لباس بپوشم

بای تا های



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۰۹:۱۸
گل بارون زده بهاری

سییییییییلام

چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۵۵ ب.ظ


همیشه تو زندگیم جاموندم ولی هیچوقت پا پس نکشیدم ...

واس این قضیه نقشه برداری اداره هم همینطور شد ، شاید جا موندم اما راهش رو یاد گرفتم....و برای تعمیرات موبایل و برای ارشدم ...

والا من همیشه دوست داشتم برم دوره های نقشه کشیو ببینم برعکس بقیه کلاسا ، کلاس تعمیرات موبایل و کلاس gis جزوه هام تاپ بودن همیشه

اگه بخوام خوب بنویسم  رودست ندارم ،ولی چون علاقه ندارم نمی نویسم

به رشته های پزشکی و پرستاری علاقه ای ندارم یه مدت خواستم پرستاری بخونم یه روز که رفتم بیمارستان ، چن بار نزدیک بود بالا بیارم، برا همین

منصرف شدم ...وگرنه می شد یه جوری هزینه پرستاری آزاد رو جور کنم ...

ولی عااااااااااشق رشته های فنی ام ...حتی تعمیرات جاروبرقی هم دوست دارم، چن روز پیش ال سی دی تب لت خواهرم سوخت، پشتش رو باز

کردم ، حکم بوی جوی مولیان رو داشت ، بوی گوشی ، چشامو بستمو بوش کردم، من عاشق تعمیراتم ولی هنوز به اون حد نرسیدم ...

و اینکه خیلی ظریف و تمیز قطعه ها رو برد لحیم می کردم ، برای همین حس می کنم تعمیرکار خوبی میشم ...این دوره های نقشه کشی و نقشه

برداری رومی بینم ؛ و انشالله اگه عمری باقی بود تابستون برای آموزش پیشرفته تعمیرات میرم تهران ..و شاید قید خارج رو زدم دیگه ..

دقت کردین ازدواج تو برنامه نبودا .............خخخخ


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۵
گل بارون زده بهاری

حساسیت

شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ق.ظ


فکر کنم دارم پیر میشم ...

چون به یه سری از غذا ها حالت تهوع شدید می گیرم مث مرغ و سیب زمینی

و با خوردن تخم مرغ استخونام تیر می کشن

قرمه سبزی و ترشی هم با معده م دشمنی دارن

*****

خیلی بده آدم همش واسه زندگی تو ایران نقشه بکشه

بعد خواهرم زنگ بزنه یا دختر عمه م یا  پسر عمه م ، بعد وسط همه برنامه هات هوس سفر کنی ...

خب من شاید ناراضی باشم اما هیچوقت غربت رو دوست نداشتم ...پسر عمه م گفت می خواد با خانواده ش صحبت کنه منم مسنجرم رو لغو نصب کردم ..خب پسر عمه م خوشگله خوش تیپه ولی حرف مشترک باهاش ندارم ...خیلی هم منو دوس داره ولی نمی تونم نگاش کنم ...بدم میاد با فامیل ازدواج کنم ...انگار برادرمه

دیشب سیب زمینی خوردم حالت تهوع آزارم مییده ...با درد شدید



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۱:۳۳
گل بارون زده بهاری

بازگشت به خانه و سورپرایز خداوندی

چهارشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۷ ق.ظ

برگشتم خونه 

حال روحیم بسی خوبست و اون خدای خوبی ها دیروز دوبار سورپرایزم کرد ...

1.اینکه اصلا دلم نمی خواست سوار مینی بوس بشم برای برگشتن به شهرستان , و دیروز تو ترمینال با یه سواری اومدم که کرایه مینی بوس ازم گرفت و بسی خوشنود شدم ...یعنی انگار تو خواب بودم ...کل مسیر نیشم باز بود ,خداروشکر ماسک رو دهنم بود وگرنه راننده فکر می کرد دیوونه م 😂😂(سواری ها کلا داخل اون ترمینال نمیان,ترمینال شون جداس)

2.وقتی رسیدم کرمانشاه ,بشدت دلم نون خامه ای خواست ولی از اونجا که به اونجا اعتمادی ندارم گفتم برگشتم خونه از شهر خودمون  می گیرم و اون ماشین هم من رو تا در خونه رسوند فرصت نشد بگیرم ,شب رفتیم خونه خواهر بزرگم اونا نون خامه ای داشتن. ..بسی چسپید.

دیگه زندگی همین دلخوشی های کوچیکه...خدا ازمون نگیره. 

ایام بکام


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۷
گل بارون زده بهاری

سلامی مجدد

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۴ ب.ظ


سلام بر همگی ...

حالم خوبه هم روحی و هم جسمی

در نظرم هست که دنبال کار باشم اما خواهرم میگه بیخیال، خونه باش ؛ ....

از خونه نشینی بیزارم ؛ منو افسرده می کنه

الانم افسرده م

اما همش بخاطر بیکاریه

ادامه تحصیل هم خوبه ولی وقتی که جیبت کامل پر باشه، دغدغه ای نداشته باشی

پرس وجو کردم برای یک مغازه ،از طرفی تجربه کسب و کار ندارم ..


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۰۴
گل بارون زده بهاری