نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

تصمیمات برای آینده

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۰۴ ب.ظ

سلام سلام...

خب طبق عادت همیشگی به جای اینکه عزا بگیرم که باید چه کنم؟ اگر تنها شوم به این نتیجه رسیدم برای صرفه ی جویی در هزینه خونه خواهر کوچکمو رهن کامل بگیرم تا وقتی میرم اون ور...پیش بنی 

و مخارج زندگی هم فک کنم از پسش بر بیام...خصوصا اگه اجاره خونه نخواد..

و البته حالت دومی هم هست اونم اینه که برم تهران و همین شغل شریفم رو اونجا انجام بدم که درآمد خیلیییی بیشتر هست فقط اونجا احساس تنهایی شدید غلبه می کنه و بنی هم اجازه نمیده ..یعنی راضی نیس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۴
گل بارون زده بهاری

بازی سرنوشت

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ق.ظ

باز هم خداروشکر می کنم موجودی به اسم بنی تو زندگیم هست 

شاید عاشقش نباشم و البته طبیعی هست چون هیچ کس از طریقه مکالمه تصویری عاشق نمیشه ولی حس خوب داشتن حامی و امنیت عاطفی رو بهم منتقل کرده,  قراره بعد عید بیاد ایران و با هم نامزدی کنیم و استارت رفتن من شروع بشه ...

اما خب اینهمه ردیف بودن همه چی همیشه مشکوک هست و بجز ترس مخالفت ها و دعواهای که پیش.میاد باید هراس از چیز دیگه ای باشه

و اینکه خواهرم می خواد تابستون ۹۸ آلمان بره , و حتی خانواده خواهر بزرگمم تصمیم به مهاجرت دارن 

و فقط من می مونم و برادرم و  یا باید تنها زندگی کنم و مخارج زندگی تنهایی رو به دوش بکشم 

یا باید با برادرم زندگی کنم و به نوعی سربار باشم 

یا باید با اونا برم و طبیعتا یا بنیامین رو از دست میدم یا خیلی قضیه پیچیده میشه 

و هیچ کس به فکر من نبود جز خود من ...

اگر اوضاع مملکت مون کمی ثبات داشت خانواده م هیچ وقت تن به ذلت مهاجرت نمی دادن یا حتی فکرش به سرشان نمی زد ...

البته غصه خوردن برای اتفاقی که هنوز نیفتاده احمقانه س..ولی گاهی وقتا فکر کردن بهش عذاب آوره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۸
گل بارون زده بهاری