در سوگ یک دوست
بعد از تو زمان شکست در چشمانم
یکباره خزان نشست در چشمانم
دریایی که به پیش چشم من و توست
اشکیست که حلقه بست در چشمانم
بعد از تو زمان شکست در چشمانم
یکباره خزان نشست در چشمانم
دریایی که به پیش چشم من و توست
اشکیست که حلقه بست در چشمانم
با داداشم دعواش شد و خیلی خشن شدم و این از منی که اغلب به بقیه آرامش میدم خیلییییییییی بعیده ینی سالی یه بار رخ میده ولی همون یه بار
اونقدر تاثیر داره که هیچکس جرات رو در ور شدن با منو نداره
خب خیلی دلم گرفته بود متاسفانه ما از اون خانواده ها هستیم که پسرامون بی مسیولیت و زنامون مردانی واقعی هستند.
برادر بزرگمم جز اون دسته آدمای بی مسیولیته که تا طرف نره اونور دنیا یا نمیره موتجه اشتباهش نمیشه و دیروز مستقیم گفتم حواست باشه تا نمردیم با
نرفتیم جایی ازمون غافل نشی و کلی غر زدم و صدام بشدت می لرزید چون برادرم 15 سال از من بزرگتره
دیگه اینطور شد که شد.
سلاااااااااااااااام
خب بعد از سالها زندگی به این نتیجه رسیدم به عنوان یک فرد دردمند دوست دارم به بحران های اجتماعی و رفع ناهنجاری های جامعه
کمک به آدم های مستمند و در جامعه و ایجاد انگیزه میل به زندگی و شاد زیستن کمک کنم و ا اینا از اهداف زندگی منه
چون حتی اگر طبیعت زیبا سالم باشد نرخ فرسایش و رسوب برابر باشد بحران آب نداشته باشیم و خشکسالی و گرسنگی هم نداشته باشیم و ولی دلمون
مملو از شور زندگی نباشه خوب یا بد بودن هیچ چیزی برامون فرقی نداره و این ازچشم دیگرانی که مارو نمی بینند نوعی خودخواهی به حساب میاد،براستی
چی باعث میشه که ی آدم به محیط زیست و داشتن طبیعتی پایدار توجه نکنه جز وقتی که تو اون جامعه عدالت رعایت نشه
البته بنظر من آدم همیشه باید درست ترین و روشن ترین راه رو انتخاب کنه و کاری به تاریکی دنیای اطرافش نداشته باشه
خب تو امتحانات این ترم عین آب خوردن می شد تقلب کنی و خیلی از افراد فرصت طلبانه تقلب می کردند اما خب بجای 19 اگر 15 بگیری چ میشه
اووووووووووم
تقلبی یعنی به خودت اعتماد نداری یعنی شخصیت و استعداد خودتو ببری زیر تیغ
یعنی یک بی فرهنگی بزرگ
هر چند تو ایران ما همه با تقلب میرن سرکار و هیچ چی سرجای خودش نیس و عدالت اجتماعی رعایت نمیشه اما اگه من اگه تو هیچوقت تقلب و پارتی رو
اول برای خودمون و سپس برای دیگران قبول نکنیم جامعه ای روشن تر و آبادتر خواهیم داشت .
دوست دارم به ادما کمک کنم تا با انتخاب روشن ترین راه ها هم ظلم رو ریشه کن کنند و دنیای شادتری برای خودشون بسازن و احترام طبیعت و آب و دریا و
زمین خدا رو بگیرند.
روز خوبی داشته باشید
وقتی که راه نمی روی زمین هم نمی خوری. این زمین نخوردن محصول سکون است نه مهارت.
وقتی تصمیم نمی گیری و کاری نمی کنی ، مسلما اشتباه هم نمی کنی؛ این اشتباه نکردن محصول انفعال است نه انتخاب.
خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی؛ خوب بودن در انتخاب های صحیح ماست که معنا پیدا کرده و شکل می گیرد.
اشتباه کنید اما آن را مجددا تکرار نکنید
املای ننوشته غلط هم ندارد...
خب خیلیا تعجب می کنند چگونه در آستانه 28 سالگی مجردم
ولی بنظرم این تعجبی نداره
واقعا من بازم دلم می خواد مجرد بمونم و با آرامش بیشتری انتخاب کنم
و یه جورایی عادت کردم به تنهایی و اصلا حال و حوصله دوست داشتن و دوست داشته شدن رو ندارم
خودمم نمی دونم چطوری ولی به این نتیجه معقول رسیدم
اوووووم تنهایی آرام بخشه
فکر کنم یکی از دلایل ازدواج کردن تو ایران اینه که آدما دنبال یه گوشه دنج هستند واسه سکوت بیشتر
و تو خارج از کشور چون این گوشه دنج واسه همه هست و حق طبیعی هرکسی یه زندگی دنجه ،تمایلشون به ازدواج کمتره و این اتفاق هم برای
من افتاده هرچند رو اشتهام تاثیر بدی میزاره ولی خب دوباره اسیر سکوت خونه مون شدم
تو خونه ما شاید روزی یه ساعت بیشتر تی وی هم روشن نکنیم
البته من دوشنبه ها شهر زاد و دانلود می کنم و می بینم
اووووووم
میگن یخ زده م
دوست دارم یخ زده نباشم ولی مگه دست خودمه ،زمستونی شدم
امسال من خیلی سرد بود
دلم واسه مامانم یه مورچه شده
ای کاش خدا پارتی بازی می کرد منو می برد اونور
کفر نمیگم ها ولی تویه خانواده ایرانی یه دختر بعد از مرگ مامان باباش بهتره خودشم بمیره
وقتی مامان بابات میمیرن حس میکنی از نیستی بوجود اومدی باورت نمیشه دیگه نیستن و واقعا نیستن
شاید بگید پس بچه های یتیم خونه ها چ حسی دارند ؟واقعا نمی دونم چ حسی دارند
اما آدم وقتی یه نعمتی داره و اون نعمت ازش گرفته میشه خیلی داغش رو دلش بیشتر هست چون کامل میفهمه چ بلایی سرشش اومده
اما کسی که از اول اون نعمت رو نداشته اولا به نبودنش عادت می کنه دوما غصه از دست دادنش و گم کردنش پریشن نمیکنه
براستی من بعد از مرگ مادرم پریشون شدم هنوزم از مردنم ناراحت نمیشم اگر خدا منو ببخشه و پیش مادرم ببرتم
تصمیم گرفتم اگر زمانی بچه دار شدم چ دختر باشه و چ پسر از 16 سالگی اجازه یک زندگی مستقل و خارج از خانواده رو بهش بدم که هیچوقت
بعد از مردن من اینجوری اذت نشه
ببخشید دلاتون رو به درد آوردم
فعلا