نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

پایان یه غصه تحمیلی

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۹ ب.ظ

راستی یه چیزیو نگفتم ...

دیروز زن داداش سابق رو دیدم 

خیلی خوشحال بود و تیپ چادری خوشگلی زده بود و خلاصه خیلی به خودش رسیده بود و با یکی از زن های همسایه میرفت خرید ، منم از داخل مغازه دیدمش 

خب دروغ چرا از خوشحال شدنش خوشحال شدم ،همین که روحیه ش خوبه بهتر میتونه به برادرزاده هام برسه و اون هم حق داره عاشقانه ازدواج کنه حتی اگه عمر اون ازدواج کوتاه باشه بازم براش خوشحال شدم و فکر کنم دیگه تو دلم کینه ای نسبت بهش ندارم....

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۲۸
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۱)

۲۹ آبان ۹۸ ، ۰۰:۳۱ محمد قنبری

مگه قبلا نسبت بهش( زن داداش سابق‌) کینه داشتی؟ واسه چی؟

پاسخ:
کینه نه 
ولی از ازدواجش ناراحت بودم و یه جورایی مخالف 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی