چقدر به آدم حس خشکی دست میده
اینکه با کسی که نمی دونی جنسش چطوریه صحبت کنی
دقیقا عین اینه با کسی که حسی بهش نداری سکس انجام بدی.
فشار زیادی بهم وارد شده، نتایج روانشناسی رو برای پدر نامزد فرستادم....
خیلی قلبم درد می کنه و اینکه هر روز به این نتیجه می رسم بنی برای بدست آوردن من چقدر سختی تحمل کرده و چقدر هوشمندانه همه چی رو کنترل کرده...
واقعا خودش می گفت ارتش یکنفره
حالم بده
خدایا کمکم کن.
هر چه کسی (یا چیزی) عزیزتر بشه، ترس از دست دادنش بزرگتر میشه .
خیلی ناراحتم
خیلی زیاد
خیلیها...
خدایا خودت اون بالایی و نظاره گر
خدایا دلم رو بزرگ کن بتونم با آدما کنار بیام...بتونم ببخشمشون
خدایا منو بزرگ کن..
مدتی بود دلم میخواست بعد از ظهرا بخوابم
اما نمی تونستم
امروز تونستم و چقدر چای تلخ بعدش چسبید.
وقتی میدونید یه شخص ، یه مکان، یه بودن، موقتیه و قراره به موقعیت بهتری برید.
با تمام وجود اون لحظه رو نفس بکشید ...
تا هیچ وقت حسرت بازگشت به گذشته رو نداشته باشید.
چنور
بالاخره دارم با خانواده نامزد مهربان ارتباط واقعی پیدا میکنم
دو روز هست بصورت مداوم ضد حال می خورم ...
کلا مدلم اینطوریه
خدایا خودت به خیر بگذرون...
😐الان این شکلی ام
خدایا خودت بمن کمک کن
آمین😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
لپ تاپ جانم رو تقریبا باز نشسته کردم و یه سیستم خونگی رو جایگزینش کردم
خب شاید دیوونه م ولی حس میکردم لپ تاپم به سیستم خونگیه حسودی میکنه در عین حال خوشحالم هست....
به نظرم هر جسمی تو دنیا حس داره حتی خاک حتی هوا ...
خب این خل و چل بودنو از بچگی داشتم...یه چن سالی این حس ها رو نداشتم الان بهتر شدم...
بچه بودم گل ها رو نوازش میکردم ماچشون میکردم
الان کلا دور گل و گیاه نمیرم و بیشتر دنبال گلدون های مصنوعیم....
اولین کاری که پام برسه خارج اینه که برم و یه بلائی سر خودم بیارم که دیگه پریود نشم...اصلا وحشتناک آدم خود درگیری پیدا می کنه، احساس خفگی و غم آدم رو می خوره، بی دلیل و بی جهت می خوام بمیرم...و از همه چی ناراحتم...
تو حالتی ام که دوست ندارم صحبت کنم
