نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۲۸ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

یه حقیقتو نگفتم‌

دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۲ ق.ظ

خیلی زیاد دلم برای بنی تنگ شده،  امشب رفتم خونه خواهر بزرگم 

نت اونا وصل شده بود ، یه عالمه پیام عشقولانه ای که به علت نبود نت بدستم نرسیده بود دریافت کردم.کلی ذوق مرگ شدم،  ج داد و بعد بنی آنلاین شد و زرت بعد از یه قربون صدقه عکس یه بوسه مثبت ۱۸ فرستاد و دوباره زرت یه فیلم فرستاد گفت بعدن حتما نگاش کن 

خب دوست داشتم خفش کنم ک وسط اون همه عشق و دلتنگی بصورت مثبت ۱۸ ظاهر شد،  نمی گم من قدیسه م ، اتفاقا فیلم میبینم دلمم مثبت ۱۸ می خواد ولی اون لحظه دلم براش تنگ شده بود و تو فاز س ک س نبودم. خب دوست دارم برم بنی رو بزنم 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۸ ، ۰۰:۵۲
گل بارون زده بهاری

دکمه off

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۳ ب.ظ

ایکاش وقتی فکر میاد همه چیو تحلیل می کنه یه دکمه خاموش میزدم و می گفتم خفه شو لعنتی، خفه شو و کم منو حرص بده.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۲۲:۳۳
گل بارون زده بهاری

نت ما هنوز وصل نشده

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۳ ق.ظ

سلام ...

روم نمیشه راجع به نت غر بزنم وقتی یه عالمه آدم تو این درگیری ها فوت شدن...

خب فرقی نمی کنه چ معترض چ پلیس، همه آدمن، خیلی ها عزادار شدن و خیلی ها آینده شون چ تحصیلی چ کار به فنا رفت....

دوست داشتم برم عزاداری تک تکشون به خانواده هاشون بگم تو غمتون شریکم.

دلم برای بنی تنگ شده ولی بی حس شدم ، وقتی اینهمه آدم مردن یا دستگیر شدن چ اهمیتی داره نت باشه یا نباشه...وقتی آمار فحشا اینقددددر زیاد شده چ فرقی می کنه من نت داشته باشم یا نداشته باشم ...

چقدر دلتنگتم مامان

برای پاهات وقتی سرمو روش میزاشتم و اشک می ریختم 

برای دستات وقتی تا صبح دستت تو بغلم بود و می خوابیدم ...

با همه دلتنگی هام خداروشکر می کنم نیستی و مرگ فرزندت رو ندیدی ...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۸ ، ۰۰:۱۳
گل بارون زده بهاری

اختلال روانی

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۳۹ ب.ظ

هر آدمی یه اختلال روانی داره 

منم یه اختلال دارم اسم انگلیسیش یادم رفته اسم فارسیش اختلال عدم توجه در بزرگسالی هستآدم های دارای‌این اختلال به نور و صدا حساسیت نشون میدن و یه عالمه ویژگی دیگه که اصلا قشنگ نیستن.

این اولین وجه تشابه کشف شده بین خودم و بنی بود. و الان ک دقت می کنم گاهی‌ بیخالی‌های مشترک مون از توجه به بعضی از موضوعات در حدیک گسل میشه فاصله میگیریم اونقدر که اهمیت موضوع فراموش میشه و باید برم دکتر ولی هیچ وقت حسش نبوده و نیست.

اگه بعدا حسش بود این پست ویرایش‌میشه 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۸:۳۹
گل بارون زده بهاری

حواشی یک ذهن خسته

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۹ ب.ظ

من از اونایی ام که همیشه خودم رو تصور می کنم دارم برای یه نوجوون درد و دل می کنم...مطمئنم اگه روزی به اون بچه  بگم اینترنت رو از ما قطع کردن و دلایلش رو شرح بدم وحشت می کنم...البته قول میدم هیچ وقت تو این خراب شده هیچ موجود زنده ای رو به دنیا نیارم و اگر خدایی نکرده موفق به رفتن نشدم حتما یه بچه از یتیم خونه  واسه خودم میارم،  شایدم از خانه سالمندان یه پیرزن غرغرو برای پر کردن تنهایی خودم البته اگر‌ وضعیت مالیم پیشرفت کنه و اون آدم بتونه کنارم زندگی کنه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۸:۰۹
گل بارون زده بهاری

حساسیت به تخم مرغ

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۶ ق.ظ

لطفا هر کسی ک به سفیده تخم مرغ حساسه و این متن رو می خونه کامنت بزاره درباره نوع حساسیتش....

زندگی مجردی یک زندگی وابسته به تخم مرغ و سیب زمینی سرخ شده و ماست هست ...من به تازگی متوجه شد بعد از خوردن تخم مرغ درد شدیدی در قوس کمرم به وجود میاد که نمی تونم یه ذره هم خم بشم ...

خب بعضی وقتا پیش میاد یک ماه جلوی خودم رو میگیرم نخورم ولی یه دفه یه شب شام که هیچی نداریم خودمو میبینم که تو یه تابه بزرگ دارم املت درست می کنم...و اون شب حالشو میبرم و فرداش کمر درد ‌روزگارم رو سیاه می کنه ...

میدونید چون هیچ کی از اطرافیانم تقریبا این نوع نادر از حساسیت رو نداره 

نمی خوام باور کنم منم حساسیت دارم ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۹:۵۶
گل بارون زده بهاری

بی قرارم

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ق.ظ

بی قرارم ....

بنی رو خیلی دوست دارم خیلی دلم براش تنگ شده 

از این همه فاصله می ترسم ، فکر کنم یه هفته س ندیدمش ...

دیشب رفتم حموم الان حال ندارم موهامو شونه کنم،  صورتم رو اصلاح کنم 

یه ژولیده تمیزم😐

دیشب که باهاش حرف زدم متوجه شدم مامانش در نبود من خیلی ناز پسرش رو می کشه و سبد غذای کارش رو پر از فینگرفود های خوشگل کرده.

در حالی که قبلنا خودش غذا درست می کرد برای سرکار رفتن‌ 

دروغ چرا خیلی خوشحال شدم تو این اوضاع هوای بنی رو داشته و نداشته افسرده بشه..ولی یه نمه هم حس خوبی نداشتم بیچاره مادرشوهر آینده 😁

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۹:۴۶
گل بارون زده بهاری

نت جان وصل شو

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۲۴ ق.ظ

سلام 

کاشکی فردا بیدار بشیم ، نت وصل شده باشه...،شاید تو این بحبوبه که خیلی ها فوت شدن و در خیابان ها هر کسی‌در تلاش برای جلوه ای از حق جان خودشون رو تقدیم کردن این آرزو اوج خودخواهی باشه بهر حال بگذریم..

فکر کنم احساس بنی عمقش بیشتر از از احساس من به اون باشه ، ولی خیلی بروز نمیده،  دیروز زنگ زد تو خیابون بودم نتونستم باهاش صحبت کنم و امروز زنگ زدم کلا خط نابود بود و وصل نمیشد تا حدود ساعت ۸ نه شب ، که بالاخره گرفت و جواب داد و بعد از کمی سخن فهمیدم حجم دلتنگی نامزد جان خیلی زیاده و با بغض صحبت می کنه و بعد گفت بیا آهنگ عاشقانه گوش بدیم و کمی به پای هم گریه کنیم،  منم گفتم دیوانه من که ازت جدا نشدم باهات دعوانکردم فقط نت قط شده چرا گریه کنیم وقتی هر روز از هم خبر داریم...(کلا به نفوس بد حساسم).

بعد اونم گفت فقط این چن روز  ندیدن حالمو خیلی بد کرده اگر جدا بشی بلائی سر خودم میارم تا آخر عمر یادت بمونه با من چکار کردی 

منم گفتم مگه مریضم بخوام از تو جدا شم ...بخدا نت وصل میشه و این دلتنگی هم درست میشه....و دیگر همین...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۰:۲۴
گل بارون زده بهاری