بی قرارم
جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ق.ظ
بی قرارم ....
بنی رو خیلی دوست دارم خیلی دلم براش تنگ شده
از این همه فاصله می ترسم ، فکر کنم یه هفته س ندیدمش ...
دیشب رفتم حموم الان حال ندارم موهامو شونه کنم، صورتم رو اصلاح کنم
یه ژولیده تمیزم😐
دیشب که باهاش حرف زدم متوجه شدم مامانش در نبود من خیلی ناز پسرش رو می کشه و سبد غذای کارش رو پر از فینگرفود های خوشگل کرده.
در حالی که قبلنا خودش غذا درست می کرد برای سرکار رفتن
دروغ چرا خیلی خوشحال شدم تو این اوضاع هوای بنی رو داشته و نداشته افسرده بشه..ولی یه نمه هم حس خوبی نداشتم بیچاره مادرشوهر آینده 😁
۹۸/۰۹/۰۱