نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

روزه نگرفتن

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۳ ق.ظ

سلام 

من امسال روزه نگرفتم 

دلیل اصلی وضعیت وخیم معده م بود الان با مصرف داروهام شکر خدا خیلی بهتر شدم ولی آمادگی روحی لازم رو برای روزه گرفتن ندارم وقتی روزه می گیرم تا شب مث جنازه میشم و کارام رو نمی تونم پیش ببرم و به نوعی از زندگی جا می مونم 

همش منتظر افطارم در حالی که بعد افطار هم با خوردن یه لیوان آب  یک خرما اشتهایی برای شام ندارم 

حال فقرا رو درک نمی کنم چون همیشه به خاطر جایزه دادن ب خودم کلی زولبیا بامیه و میوه های خوش طعم و هوس برانگیز گرفتم 

تا شب هم کلی غر زدم و هر روز روز شماری کردم و این سال های آخر حالت عرفانی خاصی بهم دست نداده 

و اینکه مهم ترین قسمتش مربوط به خوابم هست که خواب زده میشم و سیستم خوایم کلن بهم می ریزه 

اما این روزه نگرفتن شاید همراه با حس عذاب وجدانش یه درس  خوب بمن یاد داد 

یادمه اون وقتا که با س دوست بودم همیشه از اینکه روزه می گیرم معترض بود و من هم از روزه نگرفتن های اون و چقدر نصیحت و بهشت و جهنم (هاهاها....یه نسخه کپی شده از مادرم  )

الان خانواده م خصوصن خواهرام ...گیر دادن به روزه نگرفتن من .

خب من خودم هستم و می خوام خودم باشم نه یک نسخه کپی شده از اعتقادات اطرافیانم 

براشون احترام قائلم ...شابدم روزی به همین اعتقاد برگشتم ولی فعلا می خوام خود خودم باشم 

یاد گرفتم اگر روزی معتقد شدم کاری به آدمای روزه خوار نداشته باشم و سعی در ارشاد و بشارت شون نداشته باشم 

والسلام .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۳
گل بارون زده بهاری

آینده ای نزدیک

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۳۱ ب.ظ

دیروز رفتم قالب گیری و گفتن به لابراتوار می گیم تا هفته بعد قالب دندونات درست شه ...

خیلی خوشحالم 

خیلی خوشنودم از این که بالاخره کابوس دندونهام تموم شدن 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۱
گل بارون زده بهاری

مرد

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۳۵ ق.ظ

⭐️

باید مرد باشى تا بفهمى؛


میان چند میلیارد آدم

یکى را دوست داشته باشى

و پایش بمانى

حتى اگر نباشد...


#امیر_وجود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۵
گل بارون زده بهاری

بعضی ها

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ



بنظرم آدم، بی‌دلیل به کسی فکر نمی‌کنه؛


بی‌دلیل کسی رو دوست نداره، بی‌دلیل کسی رو فراموش نمی‌کنه. بعضی از آدما، بدون اینکه خودشون بدونن خوبن، بدون اینکه حرف بزنی، حالت رو می‌فهمن، بدون اینکه لمسشون کنی، حست می‌کنن. بعضیا مرز آدم بودن رو رد می‌کنن، واسه همینه که ابدی می‌شن.

گاهی وقتا که دلم می‌گیره، به تو فکر می‌کنم، به خودم. به اینکه چرا دلتنگی هیچ راه درمانی نداره.

بعضی وقتا که دلم می‌گیره، پشت پنجره می‌شینم، بغض می‌کنم، به آسمون خیره می‌شم، شاید اونجا دوباره پیدات کنم. می‌گن خدا بزرگه؟ نه!؟

هروقت بی‌هوا یه یادت می‌افتم، به این فکر می کنم که شاید...

شاید دلت برام تنگ شده باشه.

بعضی از آدما همیشه هستن، حتی اگه رفته باشن.



#پویا_جمشیدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۴
گل بارون زده بهاری

زیبایی

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۴۲ ب.ظ

می دونم هیچ ربطی نداره

ولی هر وقت یه آدم خوش شانس ولی زشت می بینم می گم خدایا من از اون خوشگلترم ولی چرا اینهمه بدبختم 

خصوصا سر صندوق که بودم همش به تاریخ تولد زن ها و مرد های مسن نگاه می کردم بعد به چهره شون نگاه می گردم ,میگفتم از مامانم بزرگتره یا همسن مامانمه...بعد می گفتم اگه مامانم زنده بود الان حدود این قیافه رو داشت ...بعد می گفتم اگه مامانم اون همه اذیت نمی شد الان اونم زنده بود 

یا امروز تو خیابون معده م داشت چند تکه می شد از شدت درد 

(رفتم دکتر گفت معده ت بشدت عصبیه و از شدت استرس داری می میری 

و گفت روزه گرفتن هم ممنوعه چون معده ت بشدت اسید ترشح می کنه 

البته اگر هم ممنوع نبود معلوم نبود بگیرم یا نگیرم ,چون احساس می کنم دچار تکرار شدم و آدم گاهی بهتره به همه اون چیزایی که سفت و سخت ایمان داره یکبار از دور نگاه کنه ,از تنبلی و بی ارادگیم نیس ,چون من اغلب یک وعده غذا می خورم. ..)

بگذریم داشتم می گفتم معده م خیلی درد می کرد 

گفتم خدایا اینهمه آدم غصه می خورن معده شون درد نمی کنه آیا ؟؟

چرا اونا غصه نمی خورن یا اصلا چیزی به اسم معده ندارن 

اونقدر حالم بده که هزار بار آرزو کردم که برم یه جایی که هیچ کی من رو نمی شناسه 

امروز صب که بیدار شدم دوست داشتم با صدای بلند زار زار گریه کنم 

برادرم رو برای بار سوم عمل کردن چون زخم عملش عفونت کرده 

بیکار هستم 

بی پول هستم 

پایان نامه ارشدم مونده 😐😐😐



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۲
گل بارون زده بهاری

روزه2

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۲۶ ب.ظ

اولین باری که روزه گرفتم کلاس سوم بودم  16 روز روزه گرفتم هر چند خیلی دیر به سن بلوغ رسیدم (سال سوم  دبیرستان)

خب امسال زد به سرم روزه نگیرم

ولی مگه میشه

اینم شده قضیه انتخابات

وقتی تو جو قرار می گیری نمی تونی روزه نگیره( یه پوون مثبت برای حکومت اسلامی که من از بیخ مخالفشم)

امروز روزه نگرفتم

فردا هم میرم دکتر ، بخاطر زخم معده، و احتمال زیاد آندوسکوپی انجام میدم

و اگر دکتر مانعی ندید حتما حتمن روزه می گیرم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۶
گل بارون زده بهاری

دیگری

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۵ ب.ظ



«دیگری»


اول فقط هرگاه نگاهشان به هم می‌رسید به روی هم لبخند می‌زدند. بعد هفته‌ای یک بار همدیگر را می‌دیدند. بعد شد هفته‌ای دو بار. دیگر از دیدن هم سیر نمی‌شدند و هر روز به بهانه‌ای با هم بودند. دیگر طاقت دوری از هم را نداشتند. از آن پس با هم زندگی می‌کردند و تنها در آغوش همدیگر به خواب می‌رفتند... تا این‌که یکی‌شان ناگهان سرد شد و دیگر به ندرت لبخند می‌زد، اما آن دیگری گرم ماند و همچنان می‌خندید. اما هر چه گرم‌تر می‌شد، دیگری سردتر می‌شد. هر تلاشی می‌کرد سودی نداشت، هر چه گرم و گرم‌تر می‌شد دیگری فقط سرد و سردتر می‌شد... تا این‌که یک روز، وقتی از خواب بیدار شد، دید دیگری در بسترش یخ زده است. خودش هم دیگر گُر گرفته بود و فقط به خود می‌پیچید. دیوانه شده بود، عقلش به هیچ‌جا نمی‌رسید، چند روز کنار تخت به پیکر یخ‌زدۀ دیگری خیره ماند. تنها چاره را در این دید که فِریزر بزرگی بگیرد و تنِ منجمد دیگری را در فریزر نگاه دارد. روزی چند بار درِ فریزر را باز می‌کرد، به دیگری سر می‌زد، نگاهشان که به هم می‌رسید به او لبخند می‌زد. اما دیگری پلک نمی‌زد، موژه‌هایش برفک بسته بود. او دستی به گونه‌های منجمد دیگری می‌کشید و لبخندش مهربانانه‌تر می‌شد... اما دیگر هیچ‌گاه دیگری را بغل نکرد، چون تنش همچنان گُر گرفته بود و می‌ترسید گرمای تنش دیگری را ذوب کند؛ دیگری آب شود؛ فرو ریزد 

مهدی تدینی 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۵
گل بارون زده بهاری

همزاد

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۳۰ ب.ظ

خب من همیشه حس می کنم یه همزاد عین خودم دارم 

کسی که همیشه تو خوابهام میبینم 

الان حس می کنم همزادم تصادف کرده یا دچار زد و خورد شده ,چون قسمتی از سرم و نصف پای راستم بدون اینکه ضربه خورده باشه بشدت درد می کنه انگار که ضربه دیده چون وقتی سرم و دستم رو فشار می دم انگار از یه جا افتادم پایین

همزاد من مث خودم همیشه تو جاده س و یه چمدون هم دستشه 

دانشجوی تهران بود دبگه نمی دونم فارغ تحصیل شد یا نه 

خیلی وقته اطلاعات جدیدی راجبش کسب نمی کنم 

شایدم مرده باشه یا تو زمان دبگه ای زندگی کرده

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۰
گل بارون زده بهاری

حال بد2

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ب.ظ

حالم خوب نیست ..

دیگه روم نمیشه بگم چرا 

ولی خوب نیست ...

شاید قدر خودم رو نمی دونم 


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۳۶
گل بارون زده بهاری

دوست داشتن2

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۴۵ ب.ظ

اول حرف‌هایم را 

خوردم


بعد سکوتم را 

بعد نگاهم را 

دست‌هایم را 

شوقم را 

بغضم را 


و آخر 

          آهم را 


دیگر چیزی برایم نمانده 

من مرا بلعیده‌ام 


حالا چگونه بگویم «دوستت دارم»


(م.تدینی)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۵
گل بارون زده بهاری