ارتباط با جنس مخالف

من نمی دونم چرا تو ارتباط با جنس مخالف اینهمه مشکل پیدا می کنم
هرچی آدم مغرور و خودپسند و نچسب هم هست میان رو من کلیک می کنند (من از آدمای خود پسند متنفرم بنظر من هیچ دلیلی برای کلاس گذاشتن خود برتر بینی وجود نداره ولی ذقیقن همینا از من خوششون میاد)
بعدشم کلی آه و نفرینم می کنند چون من دقیقن رو غرورشون ایراد میزارم
امروز با یکی از همونا دعوام شد البته من اهل دعوا  نیستم بهش گفتم من خالی از ایراد نیستم ولی توقع دارم شما هم ایرادای خودتو ببینی
ولی اصلننن کوتاه نیومد بهم گفت خیلی از دستت ناراحتم و اول گفت ایشالا خیر نبینی و بعد هم آرزوی خوشبختی کرد جالب اینجاست که اون به من گفت خودخواه و خود برتربین و غیر مستقیم گفت هیچی نیستی ولی پر از ادعایی
دیگه کم آوردم
دیگه تا آخر عمرم باهیچ آدم مدعی حتی یک کلمه هم حرف نمی زنم چون اصلاح ناپذیرن حتی اگر عاشق باشن
سعی می کنم شاد بشم و از این قضیه رد میشم

کوه یخ

فک کنم زمستون روح من داره تموم میشه .....

زمستون خیلی سختی یود 4 سال کم  نیست ...

داره روحم یخاش آب میشن

انکار طلسم غم تو ذلم شکسته دوباره شدم چنوری که عاشق هوا و زندگیه

چقدر با خودم غریبه بودم

باورم نمیشه یه آدم مگه چقدر می تونه از حقیقت وجودش فاصله بگیره

اشک مداوم تو چشام جم میشه خودمم دلیلشو نمی دونم شاید بارون روح منه

خدایا ممنونم منو به خودت به زرندگی خودت بهم دادی برگردوندی

13ام

عههه..........
چرا کسی رو پستام دیگه کامنت نمیزازه
یعنی در اون حد ضایع می نویسم ...........
فردا میرم ایلام
از اون حالت وحشتناک غمگین خارج شدم
قراره یه اتفاق خوب بیفته

روز مادر

سلاااااااااااام

روز مادر رو به همه تون تبریک می گم

یادمه زمانی که یزد دانشجو بودم اغلب برنامه ها یه مجری داشت و اونم پایان هر جشن می گفت یه صلوات و یه دست محکم برای سلامتی و به افتخار مادراتون بزنیدو اونایی که مادرتون فوت شده یا فاتحه برای شادی روح مادراشون بفرستند.

خب ..

من اون لحظه ها اشک از چشام جاری مشد و با تمام وجودم خداروشکر می کردم مامانم رو دارم

خب اینجا توصصیه می کنم خیلیییییییی قدر ماماناتون رو بدونید ون هیچ عشقی تو دنیا مث عشق مادر به فرزند پاک و بی توقع و بی ریا نیست.

*******************************************************************************************************

امروز رفتم آرایشگاه و موهام و ابروهامو اصلاح و برای ورود به محیط دانشگاه بسی خودم رو آماده نمودم

و همچنین رفتم کرمانشاه

مردم کرمانشاه مردمان خوش قیافه با پوستی روشن هستند اما امروز هرچی دیدم پوستاشون داغون و پر از جوش شده بود

شاید بخاطر خوردن شیرینی های عید بود و یه مسئله آزار دهنده آرایش زنای ایران زمینه یعنی یه رژ غلییییییییییییییییییظ بادمجونی یا قررررمز با یک

کرم پوشاننده قوی و یک خط چشم مایع که آدمو شبیه جن ممی کنه خخخخخخخخ

خب بنظر من آرایش باید اینطوری باشه:موهارو به زیباترین طرح ممکن بیاراییم بعد یه ضد آفتاب خوب و یه ریمل رنگ چشم و یک رژ صورتی کمرنگ و یک شال نازک رنگ روشششششششن

دیگه بیشترازین اسرافه من با کرم پوشاننده خیلی مشکل دارم .....اییییییییییش

هم اتاقیم نمونه یه خانم سانتی مانتال خوشتیپه ولی یکاری کردم آرایشش کم بشه بخدا اینقدر خوشگل شده بود که نامزدشم گفته بود چکار

کردی اینهمه خوشگل شدی

خب آدم هرچی طبیعی تر بنظر بیاد جذاب تره البته آرایش و مدل مو وحشتناک مهمه

البته اینا از سلایق شخصی بنده س و ممکنه به نظر خیلی ها جالب نباشه و حتی رد بشم ولی چنور است دیگررررررر کمی متفاوت

لطفا گوسفند نباشید

سلااااااااااااام

من این کتابو هیچوقت نتونستم بخرم چون پولشو نداشتم اما آرزوی خوندنش همیشه بدلم بود

امروز دانلودش کردم و با تمام وجودم دارم می خونمش .

اگه شما هم نخوندین حتما دانلودش کنید وبخونید.

گذری بر گذشته ها

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

خدا

خداجونم کمکم کن بازم دلم یخ زده ،هیچی هیچی نمی تونه شادم کنه

دیشب با دوستم صحبت می کردم می گفت پشتکارت عالیه ولی کو؟از عهده تکالیف دانشگاهمم بر نمیام

قبل عید هم زیاد خوب نبودم ولی الان رسمن داغونم.خدایا کمکم کن شاد باشم

بوی موهات زیر بارون

این آهنگو تقدیم می کنم به همه خوبان

95تون مبارک

سلام دوستای خوبم

95 هم اومد  و فرت 6 روزش گذشت

10 فروردین هم من 28 ساله میشم پیر شدیم رفت

برای مسافرت نوروزی رفتیم اهواز

خیلی گرم بود مردم شوش بی نظیرن از لحاظ حجب و حیا و مردونگی ،شاید اونجا بشه یه یه مرد دل بست و معنای زندگیو فهمید

اما اهواز ب محض رسیذن به اهواز مریض شدم دچار تب ولرز شدید و بی اشتهایی و شب سال نو من با تب دست و پنجه نرم می کردم و چون تو مسافرت هم

بودیم دوست نداشتم موجب نگرانی بقیه رو فراهم کنم و گفتم دکتر نمی خوام برم

شاید بدترین شب زندگیم بود.

کمتر از 24 ساعت تو اهواز موندگار بودیم و بسمت شوشتر روانه شدیم و سپس اندیمشک و دزفول و پل دختر و سپس کرمانشاه عشق من

فکر کنم همه آدما مث من هستند به شهر و استان خودشون حس دیگه ای دارند

و ما بسمت خونه روانه شدیم شهر همیشه بخچالی من

کلن هیچ موجود زنده ای تو زندگیم نیس و اون حس تنهایی بعلاوه آرامش رو با خودم دارم

باز هم دلسردی وافسردگی بهم رو کرده شایدم به قول دکتر قمشه ای بخاطر دوری از پروردگاره

ولی خدا جون اینهمه دوری و نزدیکیت هضمش خیلی برام سخته ،اینهمه بود و نبودنت آدما رو گیج کرده

دلم مث یه سرزمین یخ زده شده دوباره قطب جنوب شدم

سالتون خوش

دلتون شاد

بوی عیدی .....