نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

پارک گردی

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۴۵ ق.ظ

یه چیزی رو بگم 

با همه سختی ها و دردسر های اینجا به آینده امیدوارم...

امروز کلی غصه خوردم و کمی گریه کردم برای اینکه بنزین تو ایران بیست هزار تومن بشه چقدر همه چی گرون میشه ، اینکه حالا حالا نمی تونم به اونایی که قبلا کمک مالی می کردم کمک کنم ، آدمایی که ممکنه ماهها گوشت نخورن و تو فقر و سختی هستن و همش با هم دعوا میکنن و جنگ اعصاب تو خونشونه .

بعد فکر کردم اگه فردا روزی که به جایی رسیدم و فراموششان نکنم  اینجایی ک هستم بهترین نقطه از کره زمینه که بدون اینکه به خودم فشار بیاد میتونم بهشون کمک کنم و تو دلم قول دادم حتما به اون کسایی ک میشناسم کمک میکنم و اینطوری خودم رو آروم کردم.

با بنی رفتیم پارک شهر و چای خوردیم یعنی فلاکس کوچک چای و دو استکان و قند با خودم برد

م بنی غ مستقیم گفت این کار کلاس پایینی هست با اینکه با صفاست ...

ولی خب من سعی میکنم بازم این کار بی کلاس رو ادامه بدم حالم خوب شه. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۲۵
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی