نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

مهمانی خواهر شوهر

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۰۷ ق.ظ

امروز خونه خواهر شوهر دعوت بودیم. خیلی خوش گذشت و حیاتشون سرسبز و بساط کباب ب راه بود...

جاری دیر اومد 

خونه خواهر شوهر موش داشت موش هایی که در یک اتاق محصور شده بودن 

جاری بعلت داشتن وسواس چیزی نخورد البته بهش حق میدم (بهونه آورد که سیر هست) . خیلی اسم موش آوردن،  اگه خونه پدری بود حتما عوق میزدم ولی سعی کردم از این اداها نیام و به چندش بودن موش فکر نکنم ...

سعی کردم هوای خواهر شوهر رو بیش از جاری داشته باشم ولی خب خیلی نچسبه و نمیشه باهاش دوست شد جاری با همه خودشیفتگیش قابل تحمل تره ولی روابط صمیمانه با جاری دور از سیاست یک زن عاقل هست و صمیمی ترین زن در آمریکا به من مادر شوهر هست. حداقل مطمئنم بخاطر پسرش منفعت منو میخواد و کمتر رقابت می کنه .

خواهر شوهر و شوهرش خیلی با هم مشکل دارن و شوخی و جدی همو ضایع می کنند، می ترسم از روزی که من و بنی اینطوری بشیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۴
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی