نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

زندگی با مادرشوهر

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۵۸ ق.ظ

خب با توجه به اینکه چند سال آخر زندگیمو مجردی زندگی کردم و دلم برای بوی خونه و پدر مادر واقعی تنگ شده بود خیلی سخت نیست البته خدایی پدر مادر بنی هم آدمای خوبی هستن و اینکه یه نفر رو که نه فامیلشونه، نه با ازدواجش موافق بودن مث یه عضو خانواده پذیرفتن خیلی برام قشنگه و قابل احترامه...

ولی خب خونه مادر بزرگ و پدر بزرگ هست و هفته ای چند بار بچه هاشون و نوه هاشون میان ، و آدم باید بره پیششون بشینه و یه مقدار هنوزم به این نتیجه نرسیدم که ازدواج کردم فکر میکنم صاحب پدر و مادر خوانده شدم ....

عمیقا دلم میخواد بریم خونه خودمون 

ولی درآمد بنی و حساب کردیت هاش یه چیز دیگه میگه 

و باید تا یکی دوسال دیگه حداقل تو این وضعیت بمونیم 😤

بازم خداروشکر که با هم خوبیم 

البته ناگفته نماند منم دختر خوبیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۱۰
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی