نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

دعوای کامنتی

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۸ ق.ظ

زیر پست یه پیج با نویسنده ش بحثم شد 

اسم پیج chera raha khonbas هست ...

در آخر متهم شدم به توجیه خیانت ، بی غیرتی و فمینیست بودن 

خب اگه میدونستم ادامه رمان این پیج تهش منجر میشه ب اینکه نویسنده زن دوم بشه عمرا اگه میخوندم 

خدایا هیچ وقت من را در چنین شرایط قرار نده 

البته مطابق گفته های نویسنده مجبور به ازدواج دوم شده ولی باز دلبریش برای شوهرش و عشقش برام قابل هضم نبود کلا اعصابم خرد شد 

آخرش بلاکش کردم 

و اینکه ناراحتم تو جامعه ای زندگی می کنم که زن دوم گرفتن مرد هیج ایرادی نداره ولی تماس تلفنی یه زن به نامزد سابقش انسوی مرزها خیانت و گناه بزرگی...و حتی به این بهانه مهریه شو نمیدن 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۰۱
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۱)

۰۱ تیر ۹۸ ، ۰۲:۰۵ مشتاقٌ الیه
سلام. خوبید شما؟
من چند سالیه دیگه با هیچ کس بحث نمیکنم. نهایتش این هست که میگم: راستی؟ من نمیدونستم... چقدر خوب شد بهم گفتی...
اینجوریاس که من هنوز زنده ام :)
پاسخ:
سلام مشتاق جان 
آخه خیلی زور داره طرف تسلیم سرنوشت بوده بعد خودش می گه صبر رو از من یاد بگیرید 
یا مثلا وارد زندگی دوست و کسی که از خواهر بهش نزدیک تر بوده شده و همه هم از دم بهش حق میدن...
نمیدونم مردممون چرا ساده ن ، چرا توانایی تشخیص حقیقت رو از پس یک داستان ندارد و راوی داستان رو قهرمان میبینند ...در حالی که فقط یک آدم اب زیر کاه مظلوم نما بوده که تو کف برادرشوهرش بوده اخرشم گرفتتش 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی