نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

وقتی از محبت سیراب میشی

سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۹ ب.ظ
بنی دیروز زنگ زد یه عالمه عذر خواهی کرد گفت ببخش که آخر شب زنگ زدم
و اخبار  اضطراری برای گوشیش اومده بود و وقتی اسم جوانرود رو دیده بود ازخواب پربده بود و,گفت دیروز خیلی ترسیدم از دستت بدم می دونم وقتی زنگ زدم صدام پر از وحشت بود منو ببخش ,منم گفتم اتفاقا خوشحالم کردی هر چند اگر هم زنگ نمی زدی ناراحت نمی شدم چون میدونستم خوابیدی و از دنیا بی خبری
حالا اون وسط هم می گفت اونجا امنیت و امکانات نداره و برید یه شهر بزرگتر 
تو دلم گفتم برو باوووو,و براش توضیح دادم که مهاجرت خیلی سخته و اون حوری ک فکر میکنی نیس خصوصا واس ما با اون فرهنگ و مذهب متفاوتمون واقعا سخته بری شهر دیگه 
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۳
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی