نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

بوی خدا

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ب.ظ

سییییییییییییلام

خب امروز دلم شکست

طوری که می خواستم بغض کنم و گریه کنم

اما گفتم من یک گلدان پلاستیکی ام و دیگه نمی شکنم

جی بی اس و برآورد محصول اراضی جو  کاری که این اواخر از جهاد گرفتم باید برم روستا و کسایی که می خوان محصولشون رو به دولت بفروشن حدود زمین شون رو مشخص و میزان محصول و تخمین بزنم

امروز رفتم یکی از روستاهای اطراف شهرمون

یه روستای بزرگ و سرسبز هیچ وقت چنین تصوری راجع به این روستا نداشتم

فکر می کردم چ مردم خوبی داشته باشه 

اما اینطور نبود

مردمش خیلی سرد و بی محبت بودن ُ حنی در مسجد رو برام باز نکردن که حداقل جلوی آفتاب نباشم

با دهیار که دیروز صحبت کردم خیلی برخورد بدی داشت منم گفتم حتما روزه ست

و خیلی محترمانه باهاش حرف زد هر چند اون گفت همه کاارمندای جهاد مفت خور دولتن و دولت دروغگوه و .....و حتی حاضر نشدبا کشاورزا هماهنگ کنه ُ منم گفتم خودم میام روستا و از بلندگو مسجد اعلام می کنم جوکاران بیان

عاقا وارد روستا شدم

خودم مسجد رو بیدا کردم

حتی هیچکی آدرس نمیداد می گفتن خودت برو بیدا کن

زنگ زدم دهیار

از دسترس خارج کرده بود

تو دلم گفتم وظیفش هست و باید باسخگو باشه

رفتم خرشو گرفتم

و رفتم در خونه شون

و زنش رفت  بیدارش کرد

با اکراه بلند شد .

و تا خونه امام جماعت روستا بد و بیراه گفت به دولت و جهاد و کارمندای مفت خورش و .........

منم گفتم شما وظیفه داشتید بیاین دنبال من اما من مراعات حال کشاورزا رو کردم و خودم ماشین گرفتم و اومدم

دیگه تو حیاط خونه ماموستا نشستم تا از بلندگوه اعلام کردن

باز شروع کرد فحش دادن و امر و نهی و باید و نباید

منم اعصابم تموم شد گفتم من خیلی مراعات شما رو کردم

ولی شما خیلی بی ادب هستید ُ اگر زمین جو دارید در خدمتم و اگر ندارید هرررررری گم شید خونه تون

خخخخخخخخخخ باز دعوا شد و گفت خیلی بی شعوری و........من دیگه ج ندادم

دیگه تصور کنید من یه دختر تنها توی جای غریب ...

بغض تو گلوم گیر کرد

و رفتم سمت مسجد گفتم ببینم کسی اونجا هس یانه

که هیچ کس نبود و همه کشاورزها از فروختن جو به دولت خودداری کردند چون سال گذشته خیلی اذیت شدن

رفتم در یه خونه ای  که هنگام بدر ورودم یه پیرزن گفت اون خونهه جوکار هستن اما خونه نستن

در زدم گفتم شاید کسی خونه باشه

یه دفعه از داخل کوچه  پیجیدم دیدم وسط حیاط یه خونه م خخخخخخ یه پیرزن در حال جاروی حیاط بود

بعد از سلام علیک

بسرش رو صدا زد بسر نگو جنتلمن بگو اونقدر با شخصیت و با کلاس برخورد کرد و آخرشم اونام گفتند ما امسال جو نداریم

و بسرش من رو رسوند خونه

و من تا عصر غر زدم به دوستام زنگ زدم و این خاطره تلخ رو تعریف نمودم و بازم اعصابم خرد بود

ساعت 2 و نیم دوستم زنگ زد گفت یه تقشه براتون اومده باید درستش کنی ُ الان که نگاه کردم کلی ذوق مرگ شده آخه پولش خیلی زیاده (حدود 600 تومن)

میدونید اون مساحی اراضی جو هر هکتار 7 هزار تومان خالی جی بی اس میزنیم و من فقط بخاطر سابقه کار این کار و انجام میدم

و چون پول رو مستقیم از کشاورز می گیریم کمی مشکله و فکر می کنند پول زوره و من هم از جهاد پول می گیرم هم از اونا

دیگه نگم براتون خیلییییییییییییی خز و خیله

و خیلی دلم شکست

ولی خدا هوامو داشت و یکم بهم روحیه داد

ارباب رجوعای منابع طبیعی رو دوست دارم چون خیلی احترام میزارن

خودشون میان دنبالت و خیلی هم خوش حساب و در آمدش خیلی بهتره

اینم 17 خرداد 96 من

شبتون خوش


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۷
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی