نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

یک روز آفتابی

سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ

دیروز حالم خیلی بد بود ...

شب قبلش به علت رفلاکس شدید معده تا 4 و نیم صبح نخوابیدم و وقتی هم بیدار شدم دیدم مرضیه زنگ زده و گفته بیا مایسا رو ببر خونه تون ,ما داریم میریم کرمانشاه ,وقتی خونه شماس,بهونه نمی گیره ...

و مایسا خیلی بد اخلاق هست و شدیدن لجباز

و من حالم خیلی بد بود و حوصله یکی به دو کردن با مایسا رو نداشتم 

نتیجه آزمایش پاتولوژی قابل تشخیص نبود و نمونه رو برای تهران فرستادن و تا اردیبهشت جوابش نمیاد ..

الان حالم خوبه ..


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۷
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی