هک
هک کردن فیس بوکش برام مث آب خوردنه ولی دیگه در اون حد نیس به هکمش,چه بده تنهایی ...هزار بار زیر و رو می کنی همه چیو ...
همش بک میدی به گذشته ,یعنی غمگین ترین ادما ,آدمایی هستند که شیرین ترین لحظاتشون مال گذشته باشه ,گاهی فکر می کنم وقتی اخرش قرار بمیریم,چرا زودتر نمیریم...و جالب اینجاس اطرافیانم از وجود من انرژی و انگیزه می گیرن,ولی خودم نمی تونم به خودم انرژی بدم ..
گاهی فکر می کنم خیلی وقت پیش مردم ,گاهی دوست دارم برم عراق و با داعش بجنگم حداقل یک کار مفید تو زندگیم انجام میدم و مردنم بیخود نبوده و اگر تا یکسال دیگه تغییر یاجهشی در زندگیم ایجاد نشه حتما خواهم رفت البته امیدوارم تا اون موقع داعش پاکسازی شده باشه ...هیچی نمی تونه منو شاد کنه متاسفانه ...حتی وسط خوشحالیام یهو ساکت میشم ...خیلی دپرسم و این از افکار و نوشته مغشوشم نمایانه
مشکلم اینجاس که حتی آرزو ندارم جای هیچ کس باشم ..و هیچ کس رو خوشبخت نمی بینم ...هیچ کس رو شادان نمی بینم ....
ایام بکام