نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

B8

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۳۲ ب.ظ

برای دیدنش مشکلی ندارم ولی برای ازدواج اصلا خودم قبول ندارم ازدواجم جای دیگه ای ثبت بشه 

اصلا اینجوری خیلی بده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۳۲
گل بارون زده بهاری

شرایط سخت

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۰۹ ب.ظ

خیلی خیلی حالم گرفتس 

امروز خیلی یهویی ساعت ۱۲ شال و کلاه کردم بسمت پلیس بعلاوه ده 

رفتم گفتن  کارت بنی اومده و بارکد رو گرفتم رفتم اداره پست کارت رو گرفتم 

و با یه لبخند گنده خارج شدم ...

و یه پسره تو خیابون دنبالم افتاد تو دلم گفتم حیف حالم خوبه وگرنه آنچنان میشسمت که گم شی ولی دلم می خواست خوب باشم متاسفانه ول کن نبود و تا در خونه مون اومد منم اصلا توجهی بهش نکردم و اومدم تو

به بنیامین زنگ زدم کارتت اومد سر از پا نمی شناخت....

ولی گفت دیگه فایده نداره چون سایت خرید بلیط رو نشون داد رو ایران نوشته بود don't travel  و قرمز رنگ به نشان خطر و اینکه هیچگونه مسئولیتی درقبال شما نداریم در صورتیکه به ایران سفر کنید.....

و بنیامین گفت بیا ترکیه  ، منم گفتم باید خانوادمو در جریان بزارم 

شاید خنده دار باشه ولی خانواده م برای هر تصمیمی بگیرم احترام قائلن و همه کاره خودمم 

و حتی خواهرم موافقت کرد البته این وسط یه سری حرفا رد و بدل شد که اعصاب توضیح دادنش رو ندارم ...(خواهرم فقط به خودش فکر می کنه ، من باید این وسط همه چیو بسنجم ریز بشم و انگار رسما بزرگتر ندارم )

ولی خودم نمی خوام  ، اعصابم داغونه خیلی داغون 

معده ی عزیزم تو بد نشو این وسط.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۰۹
گل بارون زده بهاری

b7

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۱۵ ب.ظ

گفتم بنیامین از غم فراق شروع کرده به گریه کردن و می خوردن و ....رسما یه مدت قاط زده بود ...

خودشم میگفت من سالی یه بار مشروب نمی خورم الان یازده  پیک زدم ...و من البته نمیدونم یه پیک چقدره ولی تو ذهنم اون پیاله کمر باریک ها میاد ناخوداگاه...

خب  خوبه که‍‍ آدما درداشون رو بهم بگن

بگن کم آوردیم

بگن نمی کشیم

بگن کاری از دستت بر میاد دریغ نکن ...

و خواسته خودشون رو واضح بگن .

و من خودم آدم سخت پوستی ام در برابر دلتنگی و میدونم اصلا منطقی نیس که منو بنی هیچوقت همو حضوری ندیدیم ولی اسیر هم شدیم ...

برای همین امروز که درباره حال خراب پدرش حرف میزد وسطش گفتم بنی دیگه منطقی نیست اینهمه فاصله و اینکه مثلا همو برای زندگی میخوایم اما هنوز شکل و شمایل هم رو ندیدیم، بیا اگه کارت سربازیت نیومد یه کشور دیگه همو ببینیم ...

بنیامین هم آنچنان استقبال کرد که غم فراق رو فراموش کرد (البته من قبلا هم بهش گفته بودم ولی خودش اصرار داشت دلم برای ایران تنگ شده)

واقعا خودم باورم نمیشه

اینهمه غیر منطقی بودن خودم ...

اینکه خودم خودم رو دوسال بازی بدم اصلا شاید خدایی نکرده من از این پسر خوشم نیومد چرا اینهمه مدت باهاش حرف زدم راجع به آینده و حتی شاید بالعکسش

من یه بار یه روز با یه پسره حرف زدم و روز بعد دیدمش و قیافه ش با عکسش زمین و آسمون بود

موقعیت خوبی داشت ولی همون روز بهش جواب رد دادم درحالیکه اون یکی دوسال التماس میکرد طوری که همیشه بلاکش میکردم و اون از شماره دیگه ای زنگ یا پیام میداد و چون آدم محترمی بود نمیشد فحش داد ...تا بالاخره خسته شد.

البته بنیامین رو تصویری دیدم ...

خانودامم همینطور و شاید بیش از بیست سی ملیون تومان کادو و گل دریافت کردم ولی شنیدن کی بود مانند دیدن...

حال برای خود دیدن نمیدونم چطوری برم ؟ با خواهرم برادرم یا تنها

میترسم ولی زندگی آینده و ازدواج و غربت خیلی سنگین و مهمه و نباید سرسری رد شد.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۱۵
گل بارون زده بهاری

خانواده ساده

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ب.ظ

گاهی وقتی به تک تک اعضای خانواده مون فکر می کنم 

غمگین میشم از اینهمه سادگی ...

کلا بدم میاد ساده ایم ...

خودم از خودم عصبانی ام 

زندگی الانم رو دوست دارم ولی اگه مامانم بود الان همه چی تفاوت می کرد ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۴۰
گل بارون زده بهاری

عمر گران

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۴۹ ب.ظ

مادر بزرگ بنی فوت شده

دلم برای پدربنی می سوزه چون الان حدود 18 ساله با خانوداش قط ارتباط کرده و پارسال پدرش و امسال مادرش به رحمت خدا رفت. خب این خیلی زجرآوره ، من دو سال قبل از فوت برادرم باهاش دعوا کردم. و بعد آشتی کردم حتی هر وقت میرفتم خونه شون پیشونیشو می بوسیدم اما هنوزم یاد دعوامون که می افتم با اینکه حق با من بود اما دلم خون میشه ...، الان پدر بنی نمیدونم چقدر حس عذاب وجدان بگیره اما مطمئنم باز سر ازدواج بنی بهش گیر میده .

و اما تصمصیم من

میخوام یادگیری زبان رو شروع کنم ...

میخوام این غول بی شاخ و دم رو سوارش بشم ...احساس میکنم اگه روزی تافل بگیرم در علم عالم به روم گشوده میشه ...و مابقی نقاط جهان برام مث ایران در دسترس میشه ...خیلی درس خوندن رو دوست داارم و به نظرم از عبادت پاک تر و شریف تر هست ...ولی خودم رو جریمه کردم که مقطع بعدی رو ایران نخونم و برم جای دیگه ای از این کره خاکی....درس خودن چیزی که بهش معتاد شدم.

البته اگر عمر اجازه بده.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۴۹
گل بارون زده بهاری

مقاومت

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۳۰ ب.ظ


حال بدش بهم سرایت کرد

باید مقاومت کنم

مطمینم از پسش بر میام

خدا کنه حال او هم زود خوب شه و دو روز تعطیلیشو به خودش کوفت نکنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۰
گل بارون زده بهاری

مریض عشق

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۵۹ ب.ظ

عشق مهربونم افسردگی گرفته و از فراغ دچار حالت گریه و افسردگی شدید شده

خب من نمیدونم چه کار کنم حالش خوب شه

فقط باید مواظب باشم حال خودم بد نشه ..(شاید اوج خودخواهی  منه)

دوسش دارم ولی علتهای من برای افسردگی بیشمار هست و اون الان بقول خودش مریض عشق شده نه علت دیگری (برای همین سعی می کنم این روزهای بلند بهارو تابستون رو الکی هدر ندم و سرم رو شلوغ کنم تا هیچ حس بدی بهم غلبه نکنه)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۵۹
گل بارون زده بهاری

گوشی جدید

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۱۰ ب.ظ


سلوووووم 

از سال 94 تا شهریور 97 یه گوشی نوت 3 دستم بود عاشقش بودم و همه دوستامم تو کفش بودم و خیلی عالی بود که شهریور پارسال تو بانک از دستم افتاد و به دیار باقی شتافت و منم از گوشی تعمیری متنفر ...مدتی بی گوشی بودم بنیامین هم گفت وقتی اومدم ایران آخرین مدل نوت یا سری s  رو برات میارم

منم خیلی ذوق مرگ شدم و تصمیم گرفتم تا شش ماه دیگه که بنیامین میاد با توجه به بودجم j5 2016  با 16 گیگ حافظه گرفتم  و باهاش سرکنم...

عید 98 اومد و کارت سربازی بنیامین نیومد و بنیامین هم گفتم تا کارتم تو کیفم نباشه نمیام و می ترسم گیر بدن

و دختر درونم خیللی غر زد سرم بخاطر گوشی که بنیامین نیومد یه گوشی آشغال خریدی و ...گوشیمم مدام هنگ میکرد.

و منم تصمیم گرفتم این غرغر ها رو خاموش کنم و a6 پلاس خوشگل خریدم

الانم سامانه گمرگ خطا میده که ثبتش کنم ...

و اینکه قیمت گوشیم نسبت به ماه پیش 500 تومن گرون شده 500 تومن معادل یه هفته کار من ...(گاهی یک دو روز کار سنگین که خیلی کم پیش میاد) و گاهی دو هفته کاری

خدایی زور داره ولی باززم شکر که میتونم اونچه که دلم میخواد رو تا حدودی بخرم.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۱۰
گل بارون زده بهاری

حجم کار

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۳۱ ق.ظ

خودمم موندم تو حجم اینهمه کار که این مدت فقط صرفا با غصه خوردن سر خودم ریختم...

یعنی افسردگی دیگه مث قبل فقط روی معده م اثر نمیزاره و علاوه بر اون باعث عقب افتادگی کاری و همچنین اهدافم شده 

راستی دیروز کار کرمانشاهم رو انجام دادم , خانمه گفت امروز بعد از یه هفته سایت باز شده و کلی خوشحال شدم که دور روز قبلی رو تنبلی کردم و نرفتم شاید یه درصد بخاطر این بود که کار ارباب رجوع هامو درست کنم و نرفتم برای همین اذیت نشدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۱
گل بارون زده بهاری

بابا حیران

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ب.ظ

امروز برای بنی یه کتاب بابا حیران گرفتم 

کتاب دسته دوم بود از این کتاب های دستفروش های کنار خیابان

سه تا کاغذ دعا لای کتاب پیدا کردم 

گرخیدم و پاره ش کردم و تو سطل زباله گذاشتم 

حالا خدایی نکرده این رو همینجوری برای بنی می فرستادم فکر میکرد دنبال دعا و جادو...خب برم اومد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۲
گل بارون زده بهاری