نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

وجه اشتراک بد

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۲۸ ب.ظ

بدترین وجه اشتراک من و بنی تمایل به خودکشی هست 

و همدیگرو عمیقا درک می کنیم 

وجه اشتراک دیگه ای که داریم اختلال add هست که دوتامون دچارش هستیم 

من دیر این بیماری رو متوجه شدم و از مخفی کاری خوشم نمیاد و به او هم گفتم, و بن هم گفت خب منم این مشکل رو دارم و حتی سراغ شیوه های درمانیش رفته بود.

وجه اشتراک دیگه ای  که داریم تمایل به تاریکی هست 

و حساس بودن به نور 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۲۸
گل بارون زده بهاری

چه مرگمه

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ب.ظ

فکر می کنم در حق خودم کوتاهی کردم 

چون بازم دارم دچار افسردگی میشم 

البته بی دلیل نیست شاید چون کارام زیاد شدن و پولام کم ..

پول در آوردن خیلی سخته 

میشه به بنی بگم واریز کنه اما زشته ...

و دلیل دیگه ش دفاع نکردن از حق خودمه 

به خودم قول دادم دفاع کنم ...ولی مث احمقا سکوت کردم.

وقتی دروغ و دورویی و یکیو میبینم همش از خودش تعریف میکنه حالم بهم می خوره و امان از سکوت....

البته تغییر فصل هم بی تاثیر نیست گاها با اومدن بهار دلم میگیره

خلاصه نمی دونم چه مرگمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۵۹
گل بارون زده بهاری

هدف زیستن

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ب.ظ

خب اعتراف میکنم حتی تا همین یه ماه پیش  هم 

از خدا و مامانم و بابام شاکی بودم بخاطر بدنیا اومدنم 

و بخاطر زندگی اجباری,  و اینکه اعتقاد داشتم تا خدا نطلبه نمیشه مث مهمون ناخوانده بپری بغلش برای همین خودکشی نمی کردم شایدم دلشو نداشتم 

خب الان چند روزی میشه که خوشحالم از زندگی 

و شاید هدف از زندگی احساس خوب و امنیت کنار کسی هست که دوستت داره و همه جوره بهت ثابت میکنه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۵۴
گل بارون زده بهاری

سرنوشت من

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ب.ظ

سلام

چقدر خوبه خوندن خاطرات گذشته ...

امروز نشستم پست های قدیممو خوندم 

خدایا ...یعنی من این حجم از نا امیدی رو چطور با خودم حمل کردم 

اتفاقات سنگینی تو زندگیم افتاد , از سال ۹۱ خلاصه وار بگم مریضی پدر و مادر همزمان,  و دست تنها بودن من و فوت مادرم سال ۹۲ و بدتر شدن حال پدرم و فوت پدرم سال ۹۳ و جدایی از کسی که عمیقا دوسش داشتم ولی چون ازدواجمون رو صلاح نمیدونستم همون سال باهاش خداحافظی کردم و سال بعدش مشخص شد که چه موجود دو رویی بوده و دقیقا دو ماه بعد از اینکه من جوابش کردم با کس دیگه ای نامزد کرد. 

سال ۹۴ مث مرده متحرک شده بودم چون همزمان با فوت پدر و مادر یه چیزی شبیه خیانت هم برام ثابت شده بود...

و بخاطر سختی های زیاد پایه روکش های دندانم ضعیف و همه روکش  هام سست شدن و  هرماه باید چسب میزدم و بخاطر ورم فک و لثه م چهره م خیلی بد شده بود و خواستگار هایی که داشتم بعد از دیدنم منصرف میشدن...

سال ۹۴ ارشد قبول شدم و با بی میلی تمام ادامه تحصیل دادم...

9 ماه من با ماسک میرفتم دانشگاه بیرون و خیلی بد بود 

معده م بدتر از قبل شد و نمی تونستم هیچی هضم کنم همش بالا میآوردم بخاطر مشکل دندونم 

برادر بزرگم متاسفانه به سرطان  ریه مبتلا شد و حتی به سرش رسیده بود و کارمون شد گریه 

حدود شش بار بیمارستان خصوصی بیستون عمل کرد شاید بیش از ۱۵۰ ملیون فقط هزینه عمل هاش شد اما اثری نراشت...و تو این مابین اون شخص مورد نظر  از حجم اینهمه سختی و بیماری خانوادگی تو زندگی من وحشت کرد و بدون هیچ دلیل قط رابطه کرد و به زور جواب پیام هامو میداد...

داغون تر از قبل شدم 

 تیرماه ۹۶ بالاخره روکش های جدید وصل شد چهره م خیلی عوض شد نمی گم بهتر شد چون بازهم مصنوعی بودن از دندونام می بارید..

همون تابستون دوست هشت ساله م بهم خیانت کرد و با جایی که من کار خصوصی می کردم ساخت و پاخت کرد و تقریبا درامد اندکی که  داشتم صفر شد.

شاید بخاطر اینهمه درد بی دین شدم ...

و حتی زمانی به خدا اعتقادی نداشتم .

اواخر مرداد تو فیس بوک با بنیامین نامی از آمریکا اشنا شدم 

فقط محض کنجکاوی جواب پیامش رو دادم چون تو فیس بوک شاید بگم کل این ۸ سال سر جمع جواب دو سه نفر رو دادم اونم فقط به عنوان همشهری یا فقط از سر کنجکاوی نه نیاز عاطفی .

الان به جرات می تونم بگم همون بنیامین تمام زخم های روحم رو مداوا کرد و دیماه ۹۶ برادرم فوت کرد و اگه بنیامین نبود بجرات میگم من مرده بودم از درد و غم , و خودم رو به خودم برگرداند و احساس میکنم هدیه خداونده بعد از اون همه آزار روحی کشیدم و خداروشکر هر چند سخت اما جنگیدم برای زندگی 

آشناییم با بنیامین جدی شد و دو سه ماه دیگه میادایران برای عقد 

و خونواده ها هم در جریان هستند و از راه دور مث دو فامیل شدیم.

و اوضاع کارم خیلی بهبود پیدا کرده و خداروشکر میکنم هزاران مرتبه 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۵۹
گل بارون زده بهاری

B3

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۵۴ ب.ظ

سلام 

بنی عزیزم خیلی بد اخلاق شده البته از من ناراحت نیست فقط اعصاب نداره 

نمی دونم چی شده 

و هیچی هم نمی گه...

توداره....خیلی تودار ولی از اون تودارهای عوضی و آب زیر کاه نیست...

خانوادش آدمای خوبی ان 

فقط به تمام معنا خانوادن,  یعنی عین دل و روده سخت به هم پیچیده شدن 

یعنی خیلی تو کارش دخالت می کنند ...و بنیامین تصمیم به استقلال فکری گرفته و با مخالفت اونا دنبال ادامه تحصیل هست..

احتمالا کارت سربازیش تا هفته دیگه بیاد در خونه مون

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۵۴
گل بارون زده بهاری

عید ۹۸

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ب.ظ

سلام ..

سلام 

خیلی وقته چیزی ننوشتم 

امسال رو سعی کردم خیلی زیبا شروع کنم یه هفت سین خوشگل چیدم و یه ارایش خوب و کلی عکس...و سفر هم رفتیم کیش و حدود ۴ ملیون خرج کردم ک البته یک و پانصدش از خواهرم قرض گرفتم 

همون روزای اول عید سیل اق قلا اومد و یه دوست آق قلایی داشتم که همش تو استوری تصاویر اق قلا رو میزاشت و عروسی خودشم بخاطر سیل کنسل شد ...و چقدر ناراحت شدم. چهارم رفتیم کیش که یکی دو روز بعدش تصاویر دردناک شیراز تو فضای مجازی پخش شد و خواهر بزرگم رفته بودن شیراز و اتفاقا دروازه قران بودن ولی چون جای پارکشون بد بود دو سه دقیقه قبل از حادثه جمع کردن رفتن و گفتن اون اتفاق بد رو با چشمای خودمون دیدیم و حتی دومادمون بغض می کرد راجبش حرف میزد گفت یه لحظه خواستم فیلم  بگیرم دلم نیومده (حالا بماند فرزانه چقدر بهم زنگ زد و منم اون روز رفته بودم پارک دلفین ها , چون خیلی عکس و فیلم گرفتیم,  باطری گوشیم تموم شده بود حتی باطری تهمینه هم تموم شد ,چون گوشی اون هم مایه گذاشتم دیگه به بنیامین پیام  داده بود و اونم  کلی بهش دلگرمی داده بودو گفته بود خیالت راحت از خوشی زیاد , ما رو فراموش کردن)و بعد هشتم برگشتیم و توده های بزرگ ابر رو بالای سر لرستان دیدیم طوری که.وحشت کردم این همه ابر بارون بشه چی به سرشون میاد و بعد که رسیدیم خونه هشدار سیل دادن برای کرمانشاه ,  خدایی استاندار کرمانشاه  تا جایی که تونست سیل رو کنترل کرد اما حقیقت این بود توده ای که اومد با توده های زیادی که تو لرستان بارور شده بودن برخورد و همش باهم رو سر مردم ریخت ...

بجز چند روزی که کیش بودم روزی نبوده که گریه نکنم 

یکی از دوستام پلدختری هست و اصلا هیچ خبری ازش ندارم 

گوشیش خاموشه...

عید امسال خیلی تلخ شروع شد خیلی سنگین...

الهی بمیرم برای مردم ایران برای بدبختی هاشون که تمومی نداره 

شایدم چون خودمون بخاطر زلزله هر.چند وقت یه بار آواره کف خیابان شدیم بخاطر همین خیلی درکشون می کنیم...باز ما ۴ تکه وسیله داشتیم اینا هیچی ندارن 

و اینکه بنیامین کل شخصیتش عوض شد...

خب نمیدونم چرا اینجوریه 

هر چند مهربونه ولی سرد و سنگین بودنش رو در ورای رفتارش و حتی قربون صدقه هاش.تشخیص میدم ...

میگه محل کارم دعوام شده، ولی حس می کنم چیزی فراتره 

و اینکه پرستاری قبول شده و میخواد مشورت کنه با چند نفره و از کارش بزنه بیرون ...و ادامه تحصیل بده 

التماس دعا ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۰۵
گل بارون زده بهاری

غم و اسهال.

يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۲۵ ب.ظ

ترکیب جدیدی از اسهال و  غم فشرده یا بهتر بگم ازار سایشی (مشکلی که هر چند وقت یکبار عود می کنه و تو رو به غلط کردن میندازه)

اذیتم میکنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۲۵
گل بارون زده بهاری