نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

کرونا نوشت

پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۴۷ ب.ظ

دیشب دچار گلو درد شدم 

نه می تونستم سرفه کنم نه نفس بکشم...

بعد گفتم نکنه کرونا گرفتم 

بعد گفتم نکنه بمیرم 

بعد گفتم اگه هم مردم از اون همه دکتر و پرستار جونم با ارزش تر نیست، خدا بیامرزدم...

بعدشم گفت خدایا مرسی کوتاه و مفید و بی حاشیه منو می خوای ببری پیش خودت...

تازه الان کشف کردم اون دنیا مامان بابا و داداش بزرگم و دو تا از خاله هام و سه چهار تا از عمه هام پسر عمه و دختر عموم هستن کلا یه طائفه داریم اون دنیا...

البته اگر تعبیر ما از اون دنیا واقعی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۴۷
گل بارون زده بهاری

اندر احوالات عشق واقعی

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۴۵ ق.ظ

به نظر من عشق فقط دل دادن نیس ، جون دادن هم هست 

ممکنه یکی دل بده ولی جون نده...مشخصه دوستت داره ولی امان از روزگار،  یه جای کار می لنگه 

و من از اون آدمای زبری هستم که شاید کم دل بدم ولی کل جونم رو میدم...

خیلی دلم گرفته 

خیلی زیاد 

خیلی زیاد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۵
گل بارون زده بهاری

کم آوردم

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۴۵ ب.ظ

سلام

تا حالا شده تو زندگی تون کم بیارید...

من رسما کم آوردم...

از هر جهت و سمت و سو تحت فشارم 

گاهی حس می کنم اضافی ترین موجود کره خاکی ام...

اگه کرونا گرفتم و مردم برام ناراحت نشید لطفا 

خدا خودش سر من منت گذاشته و جونم رو گرفته 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۴۵
گل بارون زده بهاری

یه عالمه خبرهای خوب و غیر خوب

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳ ب.ظ

سلام دوستان خوبم....

خبر خوب اینکه یک اسفند مصاحبه م ویزام بود و من ویزای درجا گرفتم و خدارو تا آخر عمر شکر می کنم خواهرم و پدر بنی معتقدن دعای پدر و مادرم در حقم مستجاب شده 

خبر بد اینکه با اینکه میدونستم مرز ها بسته شده و ممکنه نتونم رد شم برگشتم ایران ...ولی اشتباه کردم 😭 البته اکر مرزها بسته نشه پشیمون نیستم چون با دل و جون خانواده مو می بینم و از همه خداحافظی می کنم برای پنج شش سال دیگه...😭😭😭😭 

دیگه جونم براتون بگه بنیامین رو خیلی دوست دارم ولی خیلی زیاد تحت تاثیر مادرشه اصلا عاشق مادرشه ...و نمی دونم چی پیش بیاد...

قصد ندارم باهاش در بیفتم اما اینکه هی تصمیم بگیریم و هی پشیمون بشه و تغییر تصمیم بده ، ظرف منم تا یه جایی می کشه...

و اینکه یکی از دلایل برگشتنم این بود بنیامین بگرده خونه پیدا کنه که مثلا من با پدر  مادرش زنرگی نکنم و دلیل دیگر خریدن لباس خوشگل مجلسی بود که مادر جان دوتاش رو کنسل کردن و حتی قرار بود بریم ماه عسل عروسی نگیریم که اون هم فعلا با این اوضاع کرونا بهم خورد ....

دیگه جونم براتون بگه ده میلیون پول به خواهرم قرض دادم الان انتظار داره چون خودش برای رهن خونه پولش بی ارزش شده این ده میلیون رو ازش نگیرم یا نصفشو بگیرم....خب خیلی بهم برخورد من دارم میرم با یه مشت غریبه که از قضا مث مهمون ناخوانده همهستم زندگی کنم هی نمی گه این یکم پول تو جیبش باشه و اینکه خواهرم ماهی ۵ تومن حقوق میگیره و من از سر ناچاری رو به غربت میرم ...چون واقعا واقعا واقعا هم تنها بودم هم بی سرپناه،  الان می گه تو شوهر داری من که خونه رو فقط واس خودم رهن نکردم که اینهمه ضرر کنم. نمی دونم شایدم حق با اونه

تموم شدن حرفام 

والسلام 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۳۳
گل بارون زده بهاری

رک بگم براتون

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۰۳ ق.ظ

بعد از پدر و مادر شما هیچ کس رو تو دنیا ندارید...

یا حداقل من نداشتم 

شوهر خوبه ولی بعد ننه بابا ، خودت خودت و خودت اولین و مهم ترین شخص زنرگیتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۰۳
گل بارون زده بهاری

با دفتر خاطراتم چه کنم؟

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۱۱ ب.ظ

سه تا دفتر خاطره گنده دارم حدود ده سال خاطره 

نمی دوتم به وقت مهاجرت با خودم ببرمش یا منهدمش کنم ...

می ترسم بخونمش گریه کنم 

از ۱۶ سالگی تا سال ۹۳ تو دفتر نوشتم و از ۹۳ به بعد توقفی داشتم تا ب وبلاگ رسیدم ...البته از ۸۹ وبلاگ داشتم ولی فقط پست عاشقانه و اینا بود 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۱۱
گل بارون زده بهاری

😐😐😐😐

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ق.ظ

زندگی خیلی غیر قابل پیش بینیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۱۳
گل بارون زده بهاری

حس منزوی تر شدن

جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۶:۱۱ ب.ظ

متاسفانه از وقتی با بنی آشنا شدم حس منزوی تر شدن دارم 

حس میکنم کسی منو درک نمی کنه و نمی تونم مث قدیم با بقیه در ارتباط باشم 

حتی یه ازدواج معمولی هم پر از چالشه چ برسه به داستان ازدواج ما خخخ

به قول یکی از دوستام امتحان طبیعت ....

من با بنی چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم که آدم دیگه از من ساخته 

اعتماد به نفسم بیشتر شده چون حس میکنم هیچ چیزی غ ممکن نیست...

فقط باید قدر خودم رو بیشتر بدونم و همزمان که بنی رو دوست دارم خودم هم رو دوست بدارم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۱۱
گل بارون زده بهاری

پ شدن

جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۴:۴۵ ب.ظ

وقتی پ میشم حس میکنم نصف یه آدم در من از بین رفت 

تخمکی که می تونست دختر یا پسرم باشه 🤐

هر چند به بچه دار شدن تمایلی ندارم 

شاید برای همین آدم اینهمه دپرس میشه 

۱۶ ام شدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۴۵
گل بارون زده بهاری

پوست کرگردن

پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۴۹ ب.ظ

حس میکنم پوست کلفت شدم مث کرگردن 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۸ ، ۲۳:۴۹
گل بارون زده بهاری