فکر کردن
فکر کردن خیلی خوبه
خیلی خوبه
خیلی خوبه
گاهی وقتا هم بی خیال یه موضوع شی راه حل خودش میاد تو ذهنت
خدایا مرسی
فکر کردن خیلی خوبه
خیلی خوبه
خیلی خوبه
گاهی وقتا هم بی خیال یه موضوع شی راه حل خودش میاد تو ذهنت
خدایا مرسی
تصمیم گرفتم دیگه گوشت نخورم نه مرغ و نه گوسفند و نه ماهی
خیلی حالم بد میشه خصوصا وقتی صحنه ذبح کردنش جلو چشمم میاد و فشار و استرسی که به اون موجود وارد میشه....
خودمو باهاشون برابر می بینم ...
خدا کنه به این تصمیمی که گرفتم عمل کنم و عهدمو نشکنم
حالم خوب نیست۰😭😭😭
در من خشمی هست باید فروکش کنم ....
در من اشکی هست که نمی خوام ریخته بشه...
خب عجیبه اما بیدارم....
بازم به تفاوت های زندگی خودمو دیگران پی بردم
بازم یه چالش دیگه پیش روی منه .....
بعد از چند سال اولین بار هست از هیجان بیدارم...
از تصمیم بزرگی که معلوم نیست درست یا غلطه
احتمالا فردا وقت مشاوره بگیرم
شاید دنیا دیده نیستم...
خسته ام از حجم اینهمه غصه و فشاری که هر سال زمستون رو دوش ایرانی جماعت وارد میشه ...انگار آدمی جرات نداره غصه بخوره چون با یه غصه دیگه میخوان غم قبلی رو فراموش کنی....
راستش برای کشته شدن سردار هیچ واکنشی نداشتم نه خوشحال نه ناراحت
برای اونایی هم که کرمان فوت شدن باز هم ناراحت نشدم...
ولی برای اون افرادی که تو هواپیما بودن قلبم دردناکه زخمی ام ...به اندازه ی پلاسکو ...به اندازه فوت شدگان در سانحه هوایی یاسوج ، به اندازه زلزله ازگله به اندازه اتفاق عید در شیراز.....
گاهی دوست دارم از ایرانی بودنم خداحافظی کنم بگم
ولی مگر میشه ایران زیبای من دست مشتی بی خرد بی مغز افتاده شبیه عروس زیبایی که زن یه قلدر مظلوم نما که هر روز ب شیوه ای خردش می کنه زخمیش می کنه ...
و بیش تر از این از حجم دو دستگی ایجاد شده بین مردم..
می ترسم
می ترسم
و می ترسم....😭
دلم میخواد برم سر یه کوه اون قد فریاد بکشم تا گلوم پاره شه
خدای مهربانم یه داستان تکراری رو چند بار می خوای بخونی..
دیگه حتی دوست ندارم اسم اون بیماری کذایی رو بیارم ولی چرا همش ما😭
امروز یکی از با یکی از هم مغازه ای هام چشم تو چشم شدم و طبق عادت هر روز سلام دادم، چهره ش ناراحت بود جواب سلام رو نداد فقط حدود چندین ثانیه ای زوم بود و بغضکرد حتی من اونقدر اوشگول بودم دوباره سلام کردم و اون دوباره ج نداد و من دیگه بی خیال به صفحه مانیتورم نگاه کردم 🤐
اینو واسه بنی نگفتم چون کلا رو مودی هست که فکر میکنه پسر کش هستم 🤣
و تعریف هم نخواهم کرد.
میخوام یه هارد بگیرم اطلاعات لپ تاپ و عکس های دوران زندگیمو بریزم توش و همچنین میخوام چند سینی مسی چکش کاری شده خوشگل برای پلو چلو های خارج بگیرم ببرم و ذره ذره خودمو جم و جور کنم برای رفتن حتی اگه سال دیگه باشه
و به امید خدا برم آزمون گواهی نامه رانندگی مو بدم😐
نامزد جان می خواد هدیه عروسی برام ماشین بگیره و من میگم نمی خوام و اون میگه باید داشته باشی دیگه گریزی نیست از رانندگی.