شاید دنیا دیده نیستم ....
شاید دنیا دیده نیستم...
خسته ام از حجم اینهمه غصه و فشاری که هر سال زمستون رو دوش ایرانی جماعت وارد میشه ...انگار آدمی جرات نداره غصه بخوره چون با یه غصه دیگه میخوان غم قبلی رو فراموش کنی....
راستش برای کشته شدن سردار هیچ واکنشی نداشتم نه خوشحال نه ناراحت
برای اونایی هم که کرمان فوت شدن باز هم ناراحت نشدم...
ولی برای اون افرادی که تو هواپیما بودن قلبم دردناکه زخمی ام ...به اندازه ی پلاسکو ...به اندازه فوت شدگان در سانحه هوایی یاسوج ، به اندازه زلزله ازگله به اندازه اتفاق عید در شیراز.....
گاهی دوست دارم از ایرانی بودنم خداحافظی کنم بگم
ولی مگر میشه ایران زیبای من دست مشتی بی خرد بی مغز افتاده شبیه عروس زیبایی که زن یه قلدر مظلوم نما که هر روز ب شیوه ای خردش می کنه زخمیش می کنه ...
و بیش تر از این از حجم دو دستگی ایجاد شده بین مردم..
می ترسم
می ترسم
و می ترسم....😭
سلام وبلاگ خوبی دارید
خوش حال میشم به وبلاگ هفته نامه ما هم بیاید
راستی می خوام دنبالت کنم اگه اومدی توی وبلاگم بهم بگو
دنبالت کنم یا اگه خواستی لینکت کنم