یه عالمه خبرهای خوب و غیر خوب
سلام دوستان خوبم....
خبر خوب اینکه یک اسفند مصاحبه م ویزام بود و من ویزای درجا گرفتم و خدارو تا آخر عمر شکر می کنم خواهرم و پدر بنی معتقدن دعای پدر و مادرم در حقم مستجاب شده
خبر بد اینکه با اینکه میدونستم مرز ها بسته شده و ممکنه نتونم رد شم برگشتم ایران ...ولی اشتباه کردم 😭 البته اکر مرزها بسته نشه پشیمون نیستم چون با دل و جون خانواده مو می بینم و از همه خداحافظی می کنم برای پنج شش سال دیگه...😭😭😭😭
دیگه جونم براتون بگه بنیامین رو خیلی دوست دارم ولی خیلی زیاد تحت تاثیر مادرشه اصلا عاشق مادرشه ...و نمی دونم چی پیش بیاد...
قصد ندارم باهاش در بیفتم اما اینکه هی تصمیم بگیریم و هی پشیمون بشه و تغییر تصمیم بده ، ظرف منم تا یه جایی می کشه...
و اینکه یکی از دلایل برگشتنم این بود بنیامین بگرده خونه پیدا کنه که مثلا من با پدر مادرش زنرگی نکنم و دلیل دیگر خریدن لباس خوشگل مجلسی بود که مادر جان دوتاش رو کنسل کردن و حتی قرار بود بریم ماه عسل عروسی نگیریم که اون هم فعلا با این اوضاع کرونا بهم خورد ....
دیگه جونم براتون بگه ده میلیون پول به خواهرم قرض دادم الان انتظار داره چون خودش برای رهن خونه پولش بی ارزش شده این ده میلیون رو ازش نگیرم یا نصفشو بگیرم....خب خیلی بهم برخورد من دارم میرم با یه مشت غریبه که از قضا مث مهمون ناخوانده همهستم زندگی کنم هی نمی گه این یکم پول تو جیبش باشه و اینکه خواهرم ماهی ۵ تومن حقوق میگیره و من از سر ناچاری رو به غربت میرم ...چون واقعا واقعا واقعا هم تنها بودم هم بی سرپناه، الان می گه تو شوهر داری من که خونه رو فقط واس خودم رهن نکردم که اینهمه ضرر کنم. نمی دونم شایدم حق با اونه
تموم شدن حرفام
والسلام