نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

یه درد کوچولو

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۳ ب.ظ

سلام

خب شاید براتون سوال پیش اومده باشه که مخارج زندگی من بیکار از کجا تامین میشه

خب سه مغازه رو  با یه انبار کرایه دادیم

قبل از فوت پدر و مادرم ,با توجه به اینکه پدرم یکسال قبل از مادرم زمین گیر شد و اداره امور خونه چند سالی بود دست مادرم بود 

مامانم یک ماه قبل از فوتش پیش شریکمون رفت و بهش گفت کرایه مغازه ها رو به چنور بده و چند سال من مث مباشر خودم و شریکمون بودم و من قرار داد ها و نرخ اجاره رو مشخص می کردم (خیلی کیف می داد )

بعد من دانشگاه قبول شدم و مث قبل نمی تونستم به این چیزا رسیدگی کنم 

یکی مغازه ها رو به برادرم اجاره دادیم وقتی زن گرفت بعنوان کمک کوچکی خواهرم کرایه رو بخشیده بود و برادرم دو ساله رایگان اونجاست 

الان تو این شرایط زن داداشم گیر داده میگه ما هم کرایه می خوایم 

منم گفتم اگر اون بخواد باید بین بقیه هم تقسیم بشه 

و الان یعنی اون سهم کوچکی که به عنوان پول تو جیبی می گیرم ..پر

خب حالم گرفته شد 

خدا روشکر پول نقشه ها هست و کمی مستقل هستم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۱:۱۳
گل بارون زده بهاری

بخشش

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۳۹ ب.ظ

بخشیدن بعضی آدما معادل دادن فرصتی دوباره برای شکستن دلتونه 

حواستان باشه ,نبخشید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۳:۳۹
گل بارون زده بهاری

سردرد

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۵۸ ب.ظ

تازگی ها سردرد عصبی گرفتم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۱۶:۵۸
گل بارون زده بهاری

آخرین خداحافظی

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۷ ق.ظ

نمی دونم چند شنبه میشه اما 18 ام رفتم اداره 

آقای حسینی پور پولش رو به حساب واریز نکرده بوده و من قرار بود برم خونه برادرم که نزدیک اداره س 

از من خواهش کرد که فیش رو براش واریز کنم با این که حرف زور بود اما دلم خواست که قبول کنم و خداروشکر که قبول کردم و برای آخرین بار یکی از دوستام رو دیدم 

بانک توسعه تعاون چون فقط 3 تا کارمند داره و یکیش دختر خالمه,وقتی میرم اونجا جو صمیمانه و دوستانه ای داره و حس ارباب رجوعی بهم دست نمیده 

رفتم اونجا بعد از احوال پرسی هل ,فیش رو واریز کردم و کاوه کلی سر بسرم گذاشت و گفت دوست دارم با اون روسری بنفش خفه ت کنم(چون طرفدار روحانی ام ) 

بعدشم بحث دندان شد,بهش گفتم خوش بحالت دندونای خوشگلی داری 

و بعد از واریز وجه ,از اونجا اومدم بیرون خداحافظی کردم 

و امروز دختر خاله مو دیدم که بعد از سلام گفت چنور کاوه مرد 

تمام موهای بدنم سیخ شد 

باورم نشد فکر کردم یکی از مشتری های بانک میره (از بس اونجا میرم بعضی از مشتری هاشم می شناسم)

گفت کاوه خودمون, کاوه همکارم 

باورم نشد 

خیلی حالم بد شد ,با خواهرم داشتم میرفتم خرید 

از بس حالم بد شد که خواهرم گفت برو خونه ,مردم فکر می کنند دعوامون شده ,تو داری گریه می کنی 

برگشتم خونه 

و هنوزم باورم نمیشه کاوه مرد 

و من چقدر خوشحالم اون روز ,اون فیش بردم واریز کردم و آخرین بار دیدمش

کاوه جان روحت شاد  


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۶ ، ۰۰:۴۷
گل بارون زده بهاری

پریود

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۱ ب.ظ

امروز پریود شدم 

و به علت تغییرات هورمونی حجم وسیعی از دلتنگی به قلبم هجوم آورده 

هورمون ها چقدر می تونن خطرناک باشن

از این خونه متنفرم 

دلم برای روزهای شلوغ و پر از مهمون خونه مون تنگ شده 

اندازه تمام دنیا دلم آغوش مامانم رو می خواد و دیگر هیچ 

دلم به هزار قسمت مساوی تقسیم شده 

همه خاطرات ریز و درشت و وضعیت الان برادر بزرگم دیووونه م کرده 

خدا جونم صبر 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۲:۴۱
گل بارون زده بهاری

کرمانشاه

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

من رفتم کرمانشاه 

انگار دارن به زور منو می برن .اصلا حسش نیس ,تو این گرما تا جنوب کرمانشاه برم و برگردم ...می سوزم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۶ ، ۰۹:۲۰
گل بارون زده بهاری

مهاجرت

دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۴ ب.ظ

شاید مهاجرتم به آلمان به زودی درست شه (تا زمستون)

خیلی ناراحت کننده س که خوشحالم می خوام از خاکم برم 

عاشق خاکمم اما غریبه ام همه جای زمین برای من فرقی نداره 

وقت دکترم افتاد برای فردا عصر 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۵:۰۴
گل بارون زده بهاری

شعر

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ب.ظ

این چن وقته چقدر شعر گفتم ها ...

راستی هر روز می رقصم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۲:۱۹
گل بارون زده بهاری

سن و صبر

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۷ ب.ظ

دیشب خواب عجیبی دیدم و لپ کلام خوابم ابن بود که به وقت دکترم نرسیدم 

حالا امروز منشی زنگ زد گفت وقتت کنسل شده ,می ندازمش برای یه روز دیگه 

خب منم گفتم باشه 

اطرافیانم به نقطه جوش رسیدن اونقدر این کار دندان من عقب افتاده و من صبور تر از قبل می گم می گذرد 

متاسفانه در مقابل همه چی صبور شدم 

شاید صبر اونقدر ها هم خوب نباشه ولی من صبور شدم به دیر انجام شدن کارهام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۸:۵۷
گل بارون زده بهاری

دخترم

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۲ ق.ظ

نگران دختر آینده م شدم *خیلی دوست دارم دختر دار بشم *

خخخخخ 

واقعا دختر من تو این دنیای کثیف چطوری بدنیا میاد 

وقتی هم تو کف این سه حرفی س*ک*س هستن 

وقتی متاهل ها در جستجوی مدل های جدید و رنگارنگ و مجرد تو کف یه آغوش و لب هستن (متاهل های خیلی متین )

وقتی حتی باید به متاهل هم هشدار داد فیلم پورن نبین بدبخت میشی 

دخترکم ,هیچ وقت به دنیا نمیارمت 

ترجیح میدم یه یک پریود تبدیل بشی و هیچ به لقاح نرسی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۹:۳۲
گل بارون زده بهاری