خدا جان
خدا جانم
خدا جانم
بهم قدرت بده بتونم ببخشم
باشه ؟
چنور رو بزرگ کن
خدا جانم
خدا جانم
بهم قدرت بده بتونم ببخشم
باشه ؟
چنور رو بزرگ کن
🌿🌿🌿______________________________
بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد...
#سهراب_سپهری
@delshodeegan
میدونم زندگی هزار قسمته
ولی خدایا من رو با نامردی دوستام امتحان نکن
خودت می دونی تو رفاقت کم نمیزارم
دیشب بدترین شب عمرم بود از گرما داشنم دیوانه می شدم
کمی بهترم
ولی هنوز قلبم محکم میزنه
شاید رفتم دکتر اکه به همین منوال ادامه بده
راستی ساعت 5 و نیم خوابیدم
خدایا بخاطر وجود خواهرم شکر می کنم
اگه اونم نباشه
من خیلی وقت قبلش مردم
دلم مث یه جام چینی شکسته شده که با هیچ بندی بند زده نمیشه
منم و چن تکه شکسته
شرمندتم دل من
امروز تصمیم گرفتم برای خودم یه زیر سارافون و یه شلوار کرم رنگ با یه جفت کفش صورتی بگیرم
صبح با این انگیزه بیدار شدم
آرایش کردم و پیام پسر عمه م رو واتس آپ خوندم ک امروز صبح می تونیم صحبت کنیم
پسر عمه م ساکن وین هست و ظاهرن به اینجانب علاقمند
ولی من ایشان را اغلب بلاک می کنم
باهاش تصویری صحبت کردم بعد از 10 ماه
انصافن جذاب بود,جذآب تر شده بود و باز هم کلی قربان صدقه رفت
و من بهش گفتم باید حواسم باشه مخم رو نزنی چون خیلی بلدی
عاشق این شنبه هستم چون هفته پیش خیلی اذیت شدم
سر قضیه تقسیم اجاره ها
سر قضیه حرف های خاله زنکی تو گروه تلگرام
سر یه قضیه خاله زنگی دیگه
یعنی یه جوری شد که کلا دهنم رو قفل کنم و اینجا رو دوست دارم چون شبیه دفتر خاطراتم شده
بعد از ریختن چند قطره اشک و دوتا آهنگ غمگین
یهو پاشدم و 35 دقیقه تمرین رقص عربی انجام دادم
خیلی خوب بود
خدایا این هزار تکه رو چطوری جمش کنم
چن بار بندش بزنم
چینی هزار بار بند زده شده دلم ..
هر روز می شکند
هر روز بندش می زنم
اگر بخوام حالت مثبتش رو بگم ,کاملا از نظر مالی از کمک خانواده جدا شدم و مخارجم رو خودم باید تامین کنم
خب برای یه آدم نسبتا وابسته کمی سخته ,ولی خداروشکر کار کوچکی دارم و سعی می کنم همون رو توسعه بدم
خواهر کوچکم از فرستادن دعوتنامه برای من منصرف شده چون خواهر بزرگم خیلی گریه کرده پیشش و از بی کسیش نالیده ,نمی دونم اون که متاهله و دو تا بچه داره,شاغله,بی کس هست,پ من چی ام ؟
باورم نمیشه یه کم سنگینه ,یه دفعه همه چی رو سر هم آوار میشه
شایدم مخ خواهر کوچکم رو زدم ,دعوتنامه رو بفرسته برام ..
من خیلی شرایطم سنگین هست ,اگر این خواهر هم خونه م (خواهر وسطی )نبود نمی دونم چی ب سرم می اومد,وضعیت مالی پیچیده شده و وضع عاطفیم خشکیده
خدایا صبر