تاوان تنهایی
چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۲۹ ب.ظ
یه روز یکی از دوستام (دوست اجتماعی پسری که هیج نوع رابطه احساسی بین ما وجود نداشته و از وقتی شناختمش با یه دختر شیرازی رابطه عاطفی داشت و با دوست دخترشم دوست بودم) گفت سوختن خودم رو می بینم...با چیزایی که از زهرا تعریف کرد شوکه شدم...خیلی سعی کردم دلداری بدم اما متاسفانه قابل دفاع نبود و اون پسر فقط مشروب می خورد و گریه میکرد ...
من خیلی تعجب کردم گفتم خب از نو شروع کن بی خیال زهرا شو ...و ازش جدا شو، گفت نمی تونم...خودم میدونم چقدر داغونم کرده و خودمم بدون اون نمی تونم زندگی کنم....
اون اقاپسر با زهرا ازدواج کرد و گفت الان خیلی بهتره شده
خب متاسفانه من الان درکش می کنم
فقط گاهی میگم شاید همین احساس باعث دوام یک رابطه بشه چون آدما تا وقتی کسی رو از ته قلب دوست نداشته باشن خیلی راحت میزنن زیر همه چی ، مث من و گذشته...
۹۸/۱۲/۲۸