نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

تاوان تنهایی

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۲۹ ب.ظ

یه روز یکی از دوستام (دوست اجتماعی پسری که هیج نوع رابطه احساسی بین ما وجود نداشته و از وقتی شناختمش با یه دختر شیرازی رابطه عاطفی داشت و با دوست دخترشم دوست بودم) گفت سوختن خودم رو می بینم...با چیزایی که از زهرا تعریف کرد شوکه شدم...خیلی سعی کردم دلداری بدم اما متاسفانه قابل دفاع نبود و اون پسر فقط مشروب می خورد و گریه میکرد ...

من خیلی تعجب کردم گفتم خب از نو شروع کن بی خیال زهرا شو ...و ازش جدا شو، گفت نمی تونم...خودم میدونم چقدر داغونم کرده و خودمم بدون اون نمی تونم زندگی کنم....

اون اقا‌پسر با زهرا ازدواج کرد و گفت الان خیلی بهتره شده 

خب متاسفانه من الان درکش می کنم 

فقط گاهی میگم شاید همین احساس باعث دوام یک رابطه بشه چون آدما تا وقتی کسی رو از ته قلب دوست نداشته باشن خیلی راحت میزنن زیر همه چی ، مث من و گذشته...

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۲۸
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی