نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

دنیای فانی

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۲۶ ب.ظ

امروز ششمین سال فوت مادرم بود 

وفتی فوت کرد  آرزوم بود زود پنج شش سال بگذره تا بتونم کنار بیام ۲۵ سالم بود , خیلی بد گذشت این پنج شش سال , خیلی گریه کردم خیلی....

چنوری بودم وحشی و رام نشدنی...کسی که حتی دوست نداشت بند احساس یه پسر بشه و همیشه از عاشق شدن و ازدواج گریزان بود.

چنوری شدم پر از خلا..پر از تنهایی...چنوری رام شده...

لعنت به سرطان 

میخواستم مث بقیه تو ایسنتا عکس بزارم ولی ادم نیستم حال بقیه رو بد کنم ترجیح میدم تو سکوت غمم رو یاد کنم 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۱۹
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۲)

وای که وقتی از مادر صحبت میشه دلم خون میشه
پاسخ:
😑😑😑😑
هزار سال هم که بگذره از این درد کم نمیشه...
 امیدوارم دلت آروم و حالت خوب باشه❤
پاسخ:
واقعا همینطوره 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی