28 ماه 12
اون پسره دانشجوی دکتری زنگ زد
طبق عادت معمول آقایون کلی از خودش تعریف کرد ..
بعد از کلی حرف زدن راجع به درس و دانشگاه ,ازم خواست که 10 فروردین که تولدم هست برم کرمانشاه ...منم بهش گفتم اصلا روی من هیچ نوع حسابی باز نکن ,نه به عنوان دوست نه به عنوان دوست دختر و نه هیچی ...گفتم جای تو بودم دور اسمم رو یه خط قرمز می کشیدم ..
گفتم خودم بهت می گم من آدمی هستم که با من احساس پوچ بودن می کنی .
و اونم کم نیآورد و گفت همین حرفات هست که من رو دیوانه کرده
(از مرد های زبان باز بیزارم )
گفت امکان نداره بدستت نیارم. ..
آخرش بعد از کمی شوخی گفتم من دیکه فکر نکنم حرفی باهات داشته باشم می خوام استراحت کنم و اونم معترض شد
گفتم ببین تو خیلی خوبی ولی نتونستی من رو جذب کنی
بی خیال من شو چون نمی خوام بهت بی احترامی کنم یا حرف بدی بزنم یا بلاکت کنم
اونم تشکر کرد و گفت دیگه اصرار نمی کنم و خداحافظ
بعد تو تلگرام با شدت بیشتری شروع به ابراز علاقه کرد منم گفتم با احساسات یه دختر بازی نکن و این کارها عاقبت نداره و ..
آخرشم گفت اگر از من خوشت نمیاد بلاکم کن ,منم گفتم باشه خداحافظ و بلاکش کردم ..
خب ازش خوشم نمی اومد .