نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

شعر

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ب.ظ

این چن وقته چقدر شعر گفتم ها ...

راستی هر روز می رقصم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۲:۱۹
گل بارون زده بهاری

سن و صبر

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۷ ب.ظ

دیشب خواب عجیبی دیدم و لپ کلام خوابم ابن بود که به وقت دکترم نرسیدم 

حالا امروز منشی زنگ زد گفت وقتت کنسل شده ,می ندازمش برای یه روز دیگه 

خب منم گفتم باشه 

اطرافیانم به نقطه جوش رسیدن اونقدر این کار دندان من عقب افتاده و من صبور تر از قبل می گم می گذرد 

متاسفانه در مقابل همه چی صبور شدم 

شاید صبر اونقدر ها هم خوب نباشه ولی من صبور شدم به دیر انجام شدن کارهام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۸:۵۷
گل بارون زده بهاری

دخترم

جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۲ ق.ظ

نگران دختر آینده م شدم *خیلی دوست دارم دختر دار بشم *

خخخخخ 

واقعا دختر من تو این دنیای کثیف چطوری بدنیا میاد 

وقتی هم تو کف این سه حرفی س*ک*س هستن 

وقتی متاهل ها در جستجوی مدل های جدید و رنگارنگ و مجرد تو کف یه آغوش و لب هستن (متاهل های خیلی متین )

وقتی حتی باید به متاهل هم هشدار داد فیلم پورن نبین بدبخت میشی 

دخترکم ,هیچ وقت به دنیا نمیارمت 

ترجیح میدم یه یک پریود تبدیل بشی و هیچ به لقاح نرسی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۹:۳۲
گل بارون زده بهاری

چس ناله

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۶ ب.ظ

اینجا شده مجموعه ای از چس ناله های مجازی من 

خخخخققققق 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۶ ، ۱۴:۴۶
گل بارون زده بهاری

عید فطر 2

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۰ ب.ظ

خب مردم طرف ما برای عید فطر ارزش جداگونه ای قائلن حکم عید سال نو رو برای فارس ها داره 

دیروز بدترین عید زندگیم بود 

چون حتی یه دونه مهمون هم نداشتیم 

اونقدر حالم بد شد بغض تو گلوم گیر کرد و یخ زدم و رفتم خوابیدم تا عصر

آخه من و خواهرم ساعت  8 آرایش کرده و چای آماده و حتی در حیاط رو باز گزاشتیم اما دریغ ...یک مهمون هم نیومد قبلا همسایه هامون و برخی از اقوام می اومدن ,اخه برادرهام بیمارستان سنندج بودن برای پرتو درمانی 

و عروس هامون رفته بودن خونه پدری 

و از قضا خواهر بزرگم خونه خودشون مونده بود و خواهر کوچکمم ک آلمانه 

و من چقدر پر روم که هنوز دلم برای کیا تنگ میشه در حالی که اونم اند نامردیشو در آورد و یه پیام خشک خالی نفرستاد,منم نفرستادم 😑😑😑


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۱۸:۴۰
گل بارون زده بهاری

فراموش شده

يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ب.ظ

از تنهایی یخ زدم و یه پتو رو خودم کشبدم و خوابیدم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۳:۱۸
گل بارون زده بهاری