دردودل
با دوستم درد و دل کردم ..
بغضم ترکید و قطره های اشک رو صورتم نویت هم رو نمی دادن
گلو دردی که از صبح دنبال مداواش بودم یه بغض یخ زده بود و خوب شد...
با دوستم درد و دل کردم ..
بغضم ترکید و قطره های اشک رو صورتم نویت هم رو نمی دادن
گلو دردی که از صبح دنبال مداواش بودم یه بغض یخ زده بود و خوب شد...
خیلی دوست دارم باور کنم فرو ریختن پلاسکو غیر عمدی بودی ولی ریزش در همه طبقات همزمان بوده و دود سفید رنگ ناشی از انفجار حرف دیگه ای میزنه ...من دوست دارم احمق باشم و باور کنم قدیمی بودن ساختمان ,کمبود امکانات وازدحام جمعیت سبب فرو ربختن ساختمان شده...
من کجا دارم زندگی می کنم ..من برای زندگی کردن تو کدوم نقطه ی دنیا دارم با مشکلات می جنگم ..
به طور واضح قلبم درد می کنه و دستام می لرزه
کمی برای پلاسکو ..
و کمی هم برای نان روغنی فروشی که هر روز تا ته کوچه مون میره ...برای جامعه مون ...برای این شغل های کاذب ...
کمی برای شیرین دختر خاله ام ... دیروز رفتیم دیدنش ،خونواده داییم اجازه ندادن برگردن خونه شون،ظاهرن خونه شون مخوفه و مقداری هم کلنگی ...
عموی شیرین خیلی بی خیال می گفت برگردن همونجا، ولی ما گفتیم نرو البته خودشم نمی خواست، قراره نزدیک خونه داییم خونه بگیرن ...
برای پلاسکو دلم درد گرفت ...اتفاق خبر نمی کنه ، خیلی عادیه این چیزا تو کشورمون ولی چرا مردممون اینهمه بی فرهنگن، چرا خیابون رو سد کردن
، دیدن یه ساختمان پودر شده چه لذتی داره ..دیدن دعوای دو نفر یا یه تصادف چ دیدنی داره
چرا وقتی کمک نمی کنیم راه رو سد می کنیم ..