افسانه اوشو

سییییلام 

چند روز پیش پست یکی از دوستان فیلمی از اوشو بود که درباره خدا حرف زده بود و گفته که خدا اصلا وجود نداره و توهم خدا یک نیاز هست 

خب آدم خیلی مذهبی نیستم حتی چند وقته نماز نمی خونم ولی این حرف خیلی من رو بهم ریخت طوری نه بقیه فیلم رو نتونستم ببینم ...

دیوانه شدم و خیلی آشفته شدم از اینکه مبادا معبودی که سالها تو دلم پرستش می کنم و باهاش حرف میزنم وجود نداشته باشه 

تا اینکه باز هم همون دوست فیلم دیکه از اوشو گذاشت و من نگاه کردم , اعتراف می کنم هر چند آدم رو بهم میریزه ولی حداقل قدرت فکر کردن رو بالا می بره ...خیلی شمرده و آروم صحبت می کنه ...

بعد رفتم چندین سایت درباره ش سرچ کردم...

هنوز هم حس می کنم دربازه این شخص نمی تونم قضاوت کنم چون اظهارات مختلفی از افراد مختلف بیان شده فقط این رو بگم در آمریکا بعلت زیر سوال بردن ارزش ها اخراج شده و در ایران کتاب های زیادی از گفته های اوشو وجود داره ...و این اگر بخاطر ضد آمریکایی بودن یا اینکه چون اوشو مسیحیت رو زیر سوال می بره کاملا متاسفم امیدوارم چنین سیاستی نباشه ...

یکجا هم نوشته بود اوشو به سکس آزاد اعتقاد داشته و رهروانش آزادی جنسی کامل داشتن و ازدواج رو یک پیمان پلید می دونسته...

خب اینجای کار خوشم نیومد چون سکس یک نیاز برخاسته از جسم هست برای بقای نسل آدم نه اینکه همه بود و نبود باشه ...بنظرم ادم خیلی بزرگوارتر از مسائل جسمی و جنسی هست و اگر بشر امروز خیلی درگیر این مسئله شده بخاطر این هست که اصل و گوهر خودش رو فراموش کرده 

شایدم من موهومات می گم چون هیچوقت تجربه رابطه جنسی نداشتم ...خخخ...

باز هم راجع به آقای اوشو تحقیق می کنم ...

خوشم میاد به چالش کشیده بشم هر چند نزدیک بود سکته کنم ...

ولی خدا خیلی بار گفته افلا تعلمون؟؟؟؟

واقعن بنده خوبی برای خدا نبودم..

خدا جون خدا کنه که من رو ببخشی 

خدا کنه که باشی 

ابد و یک روز

سلام ....

فکر کنم فیلم ابد و یک روز رو همه دیدیم ...

برخلاف نظر دوستام که چندین بار این فیلم رو نگاه کردن من هنوز سنگینی اون یه بار نگاه کردن رو شونه هام هست. . ..

از بازیگر انتقادی ندارم اما خود کارگردان و نویسنده ش به عنوان یک بیننده دیدن این فیلم سیاه برام آزار دهنده بود....

طبق شایعات مجازی و واقعی گفتن حمید گودرزی به نوید بازیگر این فیلم بشدت توهین کرده منم برنامه رو از یوتیوب دانلود کردم و خدای من باورم نمیشد بازیگر به این درجه از صاف و سادگی و دقیقا احساس کردم یه نمونه از خودم تو برنامه کپی پیست شده ....واقعا شیفته بی شیله پیله بودن حمید گودرزی شدم هر چند با توجه به معروف بودنش باعث حاشیه ساز شدن زندگیش میشه ....

نباید به نوید توهین می کرد و می گفت پلش ,چون آدم فکر می کنه از حسادت این رو می گه اما دقیقا مدل حرف زدنش و شخصیتش کپی خودم بود وقتی قاطی می کنم ...

آی لاو یو حمید گودرزی 

رنگین کمان

طبق یه اعتقاد قدیمی اگر دختری بره روی رنگین کمان ادرار کنه به پسر تبدیل میشه و اگر پسر باشه به دختر تبدیل میشه ...

بعد دیشب خونه برادرم بودیم بک گراند مجری برنامه ای که از تی وی پخش می شد یه رنگین کمان بود ...

بعد همه خواهر و برادر و دومادمون گفتند وقتی بعد بارون رنگین کمان تشکیل شده رفتن بسمت رنگین کمان ولی تا رسیدن بهش رنگین کمان نمونده که ببینند تغییر جنسیت میدن یا نه ...

منم گفتم خوبه که شما رو رنگین کمان واقعی سرمایه گذاری کردی ,من وقتی از رسیدن به رنگین کمان واقعی نا امیدم شدم تو حیاط خونه 

 از یه ور با شلنگ آب رنگین کمان درست می کردم ,از اون ور ادرار می کردم تو حیاط خونه ...همه از خنده ترکیدن😅😅

خواهرم گفت چون رنگین کمانت کوچولو بوده احتمالا نصفه نیمه تغییر جنسیت میدادی همون بهتر که ناقص نشدی 😆😆😆

مست و گیج

امروز گیج تر از دیروز ار خواب پا شدم 

پیشانی و بینی و چشمم داشت از کاسه در می اومد 

با هزار زحمت چای دم کردم و وسایلم رو تو کوله م گذاشتم و بسمت خونه برگشتم. ...

و تو ماشین از ناچاری قرص کلداکس خوردم و باز مث معتادها سر گیجه گرفتم اما درد صورتم به طور کامل خوب شد ...

الان رسیدم خونه ....

قبول دارم تنبل هستم ...

اما نسبت به یک دانشجوی عادی مسائل و مشکلات بیشتری دارم ...

دغدغه هام بیشترن 

بیکاریم 

دندونام  

خونه گرفتن و دنبال خونه بودن 

اینکه تو دنیا فقط یه خواهر داشته باشی که هواتو داری و پدر و مادرت رو تو مجردی از دست بدی 

و مریضی پر از غم برادرم. ...

اگر زرنگ هم بودم ,همه اینها من رو به اینی که الان هستم تبدیل می کرد ..

مست بی خوابی

سلاااام 

دیشب بخاطر سرفه شدید تا 5 صبح نتونستم بخوابم و امروز از بی خوابی مثل آدمای مست راه میرفتم و متاسفانه امروز کلی کار داشتم که باید به استاد مشاورم نشون میدادم و ازش کمک می خواستم ...اما اونقدر قیافه م گیج و کسل بود که تا تونست ایراد گرفت و کارام با اینکه اشتباه هم بودند فکر می کرد کس دیگه ای برام انجام داده 

خیلی از دستش ناراحت شدم ...

از قضا یکی از دوستامم اونجا بود ,گفت از خانم پرواز یاد بگیر 

کارهاشو دائم پی گیری می کنه 

منم گفتم استاد من هیچ وقت خودم رو با هیچ کس مقایسه نکردم و نمی کنم 

گفت :پس همیشه جا می مونی 

منم گفتم 70 سال عمر می کنیم چرا همش بکوب 30 سال جوونیم رو دنبال درس باشم ...اونم گفت پس الکی وقت ما رو تلف نکنید ...

گفتم همه قرار نیست دانشجوی خوب و نمونه باشن بعضی ها مثل من دانشجوی بد هستن ...

گیج گیج به خوابگاه برگشتم و عمیقا دلم شکست چون اصلا از اون دختره هم خوشم نمیاد که گفت مثل اون باش ...

از یه چیز دیگه ی این استاد بدم میاد ,گاهی موقع صحبت کردن صداش رو سکسی می کنه حال آدم بهم می خوره....

---

عصر دو ساعت خوابیدم و بسی چسبید ...

الان خوابم نمیاد اما هنوز منگ و بی خیالم. ..

سرماخوردگی

نمی دونم برای بار چندم اما باز سرما خوردم و چه بد سرماخورده م ...

تب و لرز شدید ,استخوان درد و عفونت شدید گلو و بینی و حتی چشم و گوش ..

برادرم اصلا حالش خوب نیست متاسفانه ....و معلوم نیست تا کی زنده بمونه ...

فقط و فقط خدا می تونه کاری کنه و توکلمون به اون هست ...

و پایان نامه م رو با تمام خونسردی در حال نوشتن هستم ...اساتید گروه می گن موضوع من خیلی سخته و با مشکل بر خواهم خورد ....

و استاد راهنمام می گه موضوعت عین آب خوردن هست ...خخخخ 

آخه استاد راهنمام تخصص ش یه چیز دیگه ست ...

مریضی برادرم من رو به این نتیجه رساند که چقدر خانواده م رو عمیقن دوست دارم اما درکش نکردم ...شاید بیشتر قدر همو بدونیم ...شاید حکمتش همین بود...

برادرم بعد از فوت مادر و پدرم خیلی سعی کرد روابط رو جوش بده اما هیچ کس دلش خوش نبود چون مادرم همیشه منتظر برادرم و بچه هاش بود ...

زن داداشم لذت دیدن نوه هاش رو ازش محروم کرد و حتی وقتی می رفتیم خونه شدن با بی احترامی بچه هاشون مواجه می شدیم ...و این باعث شد که بعد از فوت مادرم حتی با وجود تلاش برادرم دلمون اجازه نمی داد رفت و آمد کنیم ....

و من می رفتم خیلی وقتا 

و حتی جلوی من به خواهرام بی احترامی میشد ولی من سکوت می کردم چون خدا نکنه روزی من سکوتم رو بشکنم طرف رو میشورم. ..

نمی دوتم عاقبت زن داداشم چ خواهد شد ...

ولی فکر نکنم عاقبت شیرینی داشته باشه 

خدا به راه راست هدایتش کنه و بهش رحم کنه ...

آمین 

نگران منی

تو به جای منم داری زجر می کشی یکی عاشقته که تو عاشقشی
تو به جای منم پر قصه شدی نذار خسته بشم نگو خسته شدی
نگران منی که نگیره دلم واسه دیدن تو داره میره دلم
نگران منی مثل بچگیا تو خوت می دونی من ازت چی می خوام
مگه میشه باشی و تنها بمونم محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض می کنی زندگیم و تو یادم دادی عاشقیم رو
تو رو تا ته خاطراتم کشیدم به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته مگه جز تو کی سر نوشت و نوشته
تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی
تکست آهنگ نگران منی مرتضی پاشایی
یه غبار یخی یه ستاره سرد یه شب از همه چی به خدا گله کرد
یک دفعه به خودش همه چی رو سپرد دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد
نگران منی به قرصه دلم تو کنار منی نمی ترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیم رو بگیر بذار گریه کنم پیش تو دل سیر
مگه میشه باشی و تنها بمونم محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض می کنی زندگیم رو تو یادم دادی عاشقیم رو
تو رو تا ته خاطراتم کشیدم به زیبایی تو کسی رو ندیدم
نگو دیگه آب از سر من گذشته مگه جز تو کی سر نوشت و نوشته
تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی
**

دلتنگی فروردین 2

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سیزده تون بخیر

چه متن قشنگیه !

قوی کسی است که,

نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،

 و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!

هر گاه زندگی را جهنم دیدی, 

سعی کن پخته از آن بیرون آیی...

سوختن را همه بلدند!!

زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!

با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...

یکی رفت و،

   یکی موند و،

       یکی از غصه هاش خوندو

          یکی برد و، 

             یکی باخت و، 

                یکی با قسمتش ساختو

                                          یکی رنجید، 

                         ""یکی بخشید""

            یکی از آبروش ترسید

        یکی بد شد،

     یکی رد شد، 

  یکی پابند مقصد شد 

تو اما باش،

          """خدا اینجاست...!!

با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،

فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،

و با خود تکرار می کنم که یادم باشد، 

هر آن ممکن است شبی فرا رسد،

و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد، 

پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،

و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :

خوشحالم که هستید....

شوخ از خود واکندن

یه نظر این حقیر یه مرحله والاتر از حمام هست که که بهش می گن شوخ از خود واکندن

که هرگاه سر چرب شد و ناخن بلند شد و فرد دارای قدرت و انگیزه کافی برای تمیز شدن باشد می تواند به این مرحله نایل شود ...

ایام بکام