نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

شنبه گاه

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۱۵ ق.ظ

سلام دوستان 

یه هفته دیگه بنیامین رو دیدم و نظرمان راجع به همدیگه مشخص شده 

هر چند میدونم همدیگه رو می پسندیم ولی بنیامین استرس این رو داره نپسندیم منم دچار وحشت می کنه ، یک آن فکر می کنم اگه ازش خوشم نیاد چکار کنم .اگه اون نپسنده سعی میکنم منطقی باشم و مث یک مهمان باهاش برخورد کنم مث یک دوست عادی (البته این تئوری گفتنش راحته ، عملیش ممکنه حتی گریه دار هم باشه )

خب موهامو به درخواست یگانه محبوبم بردم صافی ژاپنی کردم و در حد یک عمل بینی قیافه م عوض شد ، چهره م مهربونیش خیلی کم و با کلاسیش افزایش یافته و عکس العمل بنیامین دیدنی بود ، خودش می گفت روم نمیشه حتی نگات کنم از بس خوشگل شدی

و خواهرام می گفتن خوشگل شدی اما دلمون برای چنور قبلی تنگ شده ...

و خبر بد اینکه برادر زاده م افتاده پاش شکسته،  و اینکه هیچ کس حاضر نیست بره دیدنش بخاطر رفتار های زشت عروسمون بعد از فوت برادرم،  اینکه تو خیابون ما رو میبینه و کله شو یه ور دیگه می چرخونه،  و پسرشم باید وقتی میبینیش صداش بزنی تا باهات حرف بزنه و باهاش احوال پرسی کنی 

ولی باز من دلم خونه بخاطر این اتفاق، می خوام برم ببینمش ولی از برخورد زن داداشم خیلی میترسم ...اگه متحد و با هم میرفتیم این استرس رو نداشتم، ولی تتها برم اعصاب منو خرد می کنه .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۰۸
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی