نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

یک دو سه

جمعه, ۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۹ ق.ظ

ﯾﺎﺩﻣﻪ ﺑﭽﮕﯽﻫﺎﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ

ﻣﺰﺍﺭ...

ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮﺍ ﻧﺮﻩ...!

ﺗﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ،

ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ!!

ﭼﺸﺎﻣﻮ ﻣﯽﺑﺴﺘﻢ،

ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ...


ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ،

ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ...

ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ...

ﻗﺪﯾﻤﯽﻫﺎ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩﺗﺮ...

ﺟﺪﯾﺪﯼﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺷَﮑﯿﻞﺗﺮ...

ﻧﻤﯽﺩﻭﻧﻢ...!!!!


ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ... ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ

ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ...!

ﺍﻣﺎ ﺭﺍﺳﺘﺶ...

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ...

ﻣﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﻧﻤﯽﺍﻭﻣﺪ ﺣﺘﯽ ﺭﻭﯼ

ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﯾﻢ...

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﺪﻩﻫﺎ

ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﭘﺎ ﻣﯿﺰﺍﺭﯾﻢ...!


ﮐﺎﺵ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﯽﻣﻮﻧﺪﯾﻢ...

ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩ!



📚

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۰۲
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی