نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

فردای من

جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۱ ب.ظ

سلام 

بنظرتون چکار کنم 

اگه زحمتی نیس کا منت بزارید و کمکم کنید 

برادرم الان دو هفته س تو سنندج بستری هست و تحت معالجات پرتو درمانیه 

و چون حالش وخیم بوده نذاشنن آخر هفته هم بیاد 

از اینجا تا سنندج 3 ساعت و نیم فاصله س

داداش کوچکم همراه داداش بزرگمه 

تو دلم غلغله س 

می ترسم بمیره و آخرین بار نبینمش 

خواهرم اینآ هم مدرسه دارن و نمیان 

می خوام تنهایی برم دیدنش 

اگه بمیره سکته می کنم کنارش نباش یا قبلش ندیده باشمش 

احتمالا اگه بازم مث دیشب کابوس ببینم و رنگم فرداش زرد بشه برم 

البته 4 شنبه برمی گردن خودشون 

التماس دعا 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۱۴
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی