خوب خوبم
همیشه از غم هام می گم
اما می خوام بدونید که حالم خوبه
دیروز وقتی نقشه ها رو تحویل دادم و تو خیابون راه می رفتم
دست چنور کوچولوی دلم رو گرفتم گفتم باید بری خریداتو انجام بدی کچل
دیگ داره مهر میاد و چن روز دیگه اسباب کشی دارید
دیگه رفت دو جفت کفش یه اسپورت سرمه ای و یه کرم رنگ و دوتاپ بلند زیر مانتویی یه مشکی و یه کرم ,دو شلوار لی جذب و شلوار کرم معمولی گرفتم و بسی ذوق زده هستم که با دسترنج خودم اینا رو خریدم
و خیلی کیف داد.
و سعی می کنم همیشه استقلال مالیم رو حفظ کنم و بیشتر مستقل بشم
بنیامین هم خوبه و همچنان کانکتیم و این هفته حدود ده نقشه انجام دادم که دود از کله م و پوست و استخونم بلند شد چون هم بازدید می رفتم هم نقشه رو می کشیدم.برای همین یه نمه کمتر تونستم با بنی در تماس باشم
ولی ارتباط مون قط نشد اصلا
یه پسر خیلیییییییی.... خوشگل تو فیس پیشنهاد دوستی داشت و مقیم آلمان بود و گفت خیلی از چهره تون خوشم میاد وای ینی وحشتناک خوشگل و تو دل برو بود ,سنندجی هم بود و 30 سالش ,و من گفتم آیم ساری من با یکی دیگه هستم اونم کلی ابراز ناراحتی کرد و خداحافظی کرد و ارزی خوشبختی اینا (خواهرم می گفت احتمالا این پیشنهاد جدیدت توطئه بنی باشه منم گفتم باشه و نباشه من دیگه کشش آشنایی جدید ندارم ,همین بنی از سرم زیادیه )
و بعد از ظهر به طرز خیلی شدیدی بنیامین دوباره مهرورزی کرد و گفت با خواهرم راجع به تو حرف زدم و گفتم 3 ساله با هم دوستیم و گفت کدوم عکست رو اجازه میدی بهش نشون بدم منم چن تا عکس براش فرستادم بعد گفت تصویر زمینه ی گوشیمو نشون خواهرم دادم اشکالی نداره ؟
منم گفتم نه اشکالی نداره
یکی از عکسام تصویر زمینه گوشیشه😊
خب رابطه مجازی خیلی سخته دل بدی و باور کنی
ولی خب ما باور می کنیم حداقل با یک انسان مودب و شریف بودن هیچ ضرری برای آدم نداره .
تا چن روز دیگه نقل مکان می کنیم ازینجا
به سمت یه خونه خوشگل تر و بزرگتر و با نمای عالی و مسلط به شهر
فعلا خوبم
دعا کنید برام حال خوبم ادامه داشته باشه
باورتون میشه معده م حتی با خوردت سبزی و فلفل هم دیگه اذیت نمی کنه
فکر کنم همش مشکل عصبی داشت
الان مدتیه کمتر تو فکر میرم و به خواست خدا خوشحال ترم
شکر پروردگار