نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

پاییز بی باران

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ب.ظ
عید 96 از این خونه می ریم ...
خونه ای که 29 سال توش زندگی کردم
شاید خونه شیک و محله شیکی نبوده ،ولی خاطرات روزهای کودکی و جوونیم اینجا بوده ...
هییییییی، وقتی به رفتن فکر می کنم قلبم از جا کنده میشه ، یه بار یه خانم اومده بود برای خرید خونه،خیلی خوشش اومد و می خواست بخردش ،اون شب من تا مرز سکته قلبی رفتم ...خداروشکر زنه دیگه برنگشت ...
اینجا بوی مامانم رو میده ...صدای دست مامان وقتی نون درست می کرد ...یا وقتی تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود ..
صدای بابام وقتی ازم آب می خواست ...صدای دعواهای مامان بابام ...
ولی عید از اینجا رفتنمون دیگه حتمی شده ...
و ممکنه(هفتاد درصد) اواخر بهار یا تابستون هم من برم آلمان  پیش خواهر کوچکم ..
و چنور می رود ...
شایدم قبل از همه اینا از این دنیا رفتم ...خدا می دونه
بغضی یخ زده تو گلومه ...
خدایا کمکم کن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۳
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی