نوستالژی این روزای من ...

نوستالژی این روزای من ...

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

صبح

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

سلام

یه فیلمی چن سال پیش از حمید گودرزی و حدیث فولادوند دیدم که هر روز صبح حافظه دختره پاک می شد و آخر سر هم باهم ازدواج کردند

حکایت درد های منم اینطوری شده هر روز صبح بیدار میشم می بینم هیچی سرجاش نیست مادرم و پدرم فوت شدند دیگه سیوانی تو زندگیم نیست و یهترین دوستم طی یک عشق نافرجام به قتل رسید اینا چیزایی که بعد از هر باز شدن پلکم جلوی چشام رژه میرند

خب هر روز میزان دردهای من داره بیشتر میشه ؛چرا من به خود باورری نرسیدم ،چرا هر روز قلبم درد می گیره

خدا جون آرامش از صبح های زندگی من پرکشیده سه سال هست هر روز با همین وضع از خواب بیدار میشم ....ولی تا کی

ایکاش سه سال پیش می مردم ،اگر هم ازدواج کنم می دونم طرفمو خسته می کنم از بس صبحها آزارش میدم..

از صبح اونم نوع شنبه س بیزارم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۵
گل بارون زده بهاری

نظرات  (۲)

البته مشکل صبح شنبه رو همه دارند

مختص ما نیست
سلام عزیزم.
میفهممت...چقدر بده آدم از شنبه متنفر باشه...
و این که اون فیلمه که گفتی...حمید گودرزی و لیلا اوتادی بود.
امیدوارم آرامش به زندگیت برگرده دوست عزیزم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی